«لیلی شناسنامه نمیخواهد» عنوان اثری است که عطیه سادات حجتی از سوی کتاب نیستان منتشر کرده است.
این کتاب از چند منظر در کارنامه کاری نویسنده قابل اعتناست. نخست اینکه یادآور آثارقدیمی ادبیات معاصر ایران است که در قالب شطح نوشته و منتشر شده است. متونی شوریده و آکنده از احساسات غلیان کرده و پرخروش نویسندهاش که عالیترین نمونههای آن را در برخی از آثار احمد عزیزی و سید مهدی شجاعی میتوان سراغ گرفت. حجتی در کتاب تازه خود سعی کرده نیمنگاهی به این سنت نویسندگی و روایت در ادبیات معاصر ایران داشته باشد و در قالب روایی نزدیک به آن با مخاطب خود صحبت کند.
حجتی در کتاب خود اهل زیادهگویی نیست. مجمل مینویسند و بسیار احساساتبرانگیز. نجابت زنانه روای در کنار طعم شیرین دلداگی نویسنده که او را به پردهدری در بیان حس و حال خود نسبت به محبوبش دارد از این اثر متنی قابل اعتنا ساخته است.
فصول کوتاه و جملات به دور از اطناب نویسنده و ارتباط معنایی و محتوایی هر بخش با بخش دیگر از همین منظر قابل اعتنا و توجه است.
«لیلی شناسنامه نمیخواهد» همانطور که از نامش مشخص است روایتی است از یک شیدایی. شوریدگی که جغرافیا نمیشناسد. در هر بامداد و شامگاهی و در هر افقی از زیست فکری و جسمی نویسنده میتوان تعریفش کرد و البته صلاه ظهر آن را باید در خراسان و نگاه نویسنده به خورشید این دیار جست.
حجتی کتاب خود را با توصیف خود از محبوبش آغاز میکند و در ادامه متن را اوج میدهد. مقام محبوب را از دوست داشتن زمینی بالاتر میبرد و نگاهش به او را در قامتی الهی و فرا انسانی میبیند. سعی دارد تا از المانهای زیست انسانی و مختصات طبیعی زیست در پیرامونش برای توصیف شیدایی و شوریدگی خود بهره ببرد و بی آنکه در دام اغراقهای شاعرانه بیافتد مانند شعری ناب که با سادهترین کلمات حس برانگیزانندهترین احساسات شاعر را روایت میکند، با عبارات و کلماتی که در مختصات فکری خود مرتب کرده است، تصویری ناب از ارتباط میان خود و محبوبش را به تصویر بکشد.
به اعتبار چنین اتفاقی کتاب «لیلی شناسنامه نمیخواهد» اثری ممتاز و بیبدیل برای مخاطبان خود به شمار میرود. کتابی برای ترسیم و بازگویی نابترین لحظات عاشقانه خود با محبوب ازلیشان که شاید به سختی بتوان آن را از قالب حس به قاب کلمات نشاند.