وسط ایالات متحده، مابین رودخانهی میسیسیپی در شرق و بیابانهای غرب، منطقهای با مساحت هزاروششصد کیلومتر وجود دارد. اینجا تپههای کوتاه و بلندی به چشم میخورند، اما کوهی نیست. تعداد نهرها و رودخانهها زیاد است، اما تعداد دریاچهها زیاد نیست. باد تیزی صخرهها را صیقل داده و آنها را اول به غبار، بعد به گرد، بعد به خاک، درنهایت به زمینهایی با خاک تیرۀ مناسب کشاورزی تبدیل کرده است. اینجا تمام راهها مستقیم تا افق ادامه مییابند و هیچ کجا ناهمواری زیادی دیده نمیشود. فقط هرازگاهی یک پیچ به چشم میخورد، انحنایی قابلچشمپوشی. این سرزمین بهمنظور ایجاد مزارع کشاورزی، نقشهبرداری و طرحریزی شده بود و این ناهمواریها نیز طی اصلاحات این نقشهبرداریها به وجود آمدهاند. دقیقاً در هر هزاروششصد متر، هر مسیر مستقیم با مسیر کاملاً مستقیم دیگری تقاطع پیدا کرده است. در هر مربعِ هزاروششصد مترمربعی یک زمین زراعی قرار دارد. یک میلیون از این مربعهای هزاروششصد مترمربعی را بردارید، آنها را کنار هم بگذارید و بعد، یکی از مهمترین منطقههای کشاورزی دنیا را پیش روی خود خواهید داشت. دشتهای بزرگ. سبد نان. منطقۀ حیاتی. یا همانطور که بسیاری از مردم فکر میکنند؛ جایی است که برای رسیدن به منطقهای دیگر باید از آن گذشت. بگذار آنها اقیانوسها و کوهها، سواحل و پیست اسکیشان را داشته باشند. من آیووا را میخواهم.