اختلال اضطراب فراگیر یک اختلال اضطرابی مزمن است که با نگرانی مفرط و غیر قابل کنترل در مورد تعدادی از موقعیت ها می باشد. مؤلفۀ اصلی در این اختلال»نگرانی«است. نگرانی نوعی تفکر مفهومی تکرار شونده است که معطوف به آینده بوده و بیشتر به شکل سؤاالات پر ابهام در ذهن جلوه میکند. برای مثال، فرد ً دائما به خود میگوید: نکند که...؟ وای اگر خدای ناکرده...! اگر... آن وقت چی؟ چه میشود اگر...؟ بعدش چه میشود؟ تمامی این گفتارهای درونی حاکی از ابهام و شک فرد دربارۀ آینده هستند. به این ترتیب به نظر میرسد ابهام، شک و تردید نسبت به آینده بخش جدایی ناپذیر نگرانی است. این همان چیزی است که در این کتاب»عدم تحمل بلاتکلیفی«نامیده شده است. شواهد تجربی حاکی از آنند که نگرانی را جامعۀ غیربالینی نیز تجربه میکند؛ با این تفاوت که در جمعیت غیربالینی میزان و شدت آن کمتر و توان کنترل فرد بیشتر است. به نظر میرسد عدم تحمل ابهام در جمعیت بالینی شدیدتر از افرادی است که نگرانی را در سطح غیربالینی تجربه میکنند. بنابراین پرداختن به مؤلفۀ عدم تحمل ابهام و پیامد آن، یعنی نگرانی در شناسایی و درمان این اختلال بسیار مهم است. آنچه باید توجه داشت این که نگرانی به عنوان مهمترین مؤلفۀ اضطراب فراگیر، با عدم تحمل ابهام ارتباط قوی و مثبت از نوع علت و معلولی دارد. به این ترتیب شناخت و دستکاری عدم تحمل ابهام به دلیل تقدم ّعلی، گامی جدی در مقابله با نگرانی و درمان اختلال اضطراب فراگیر است. عدم تحمل بلاتکلیفی باعث میشود که فرد، زمانی که در موقعیتهای مبهم قرار میگیرد و یا اطلاعات موجود دارای ابهام هستند، وضعیت را تهدیدکننده و خطرناک ارزیابی کند و چون موقعیت برای او مبهم است، عملکرد ضعیفی از خود نشان دهد و در انتخاب و تصمیم گیری دچار تردید شود. این حالت خود منجر به نگرانی شده و نگرانی نیز به دلیل ماهیت تکرار شونده اش، شرایط را از آنچه که هست وخیمتر و مبهمتر کرده و منجر به اضطراب بیشتر میشود. این چرخۀ معیوب تداوم یافته و در مسیر حرکت خود منجر به ناکنش وری رفتاری و اجتناب میشود. در واقع فرد به جای این که انرژی خویش را صرف شناسایی نگرانیهای واقعی و حل مسأله دربارۀ آنها کند، به هر تمهیدی متوسل میشود، بدین امید که بتواند ابهام را به یقین تبدیل کند! تمامی رفتارهایی که در پی برطرف کردن ابهام در زندگی بشر هستند، به بن بست منتهی می شوند. انسان گریزی و گزیری ندارد، مگر تحمل ابهام. بنابراین درمان موفق نگرانی تنها زمانی میسر است که فرد به جای برطرف کردن ابهام بتواند آن را تحمل کند. پروتکل معرفی شده در این کتاب بر محور ایجاد این قابلیت در بیمار طراحی شده است و این کتاب به مدیریت این مؤلفۀ اصلی پرداخته است. مدل مطرح شده در این کتاب یک مدل شناختی است که به چهار مؤلفۀ اصلی دراختلال اضطراب فراگیر می پردازد. این چهار مؤلفه عبارتند از: ۱)عدم تحمل بلاتکلیفی، ۲)باورهای مثبت دربارۀ نگرانی، ۳)جهت گیری منفی نسبت به مشکل و ۴)اجتناب شناختی. اگرچه برخی از این عوامل در سایر مدلهای تبیین اضطراب فراگیر نیز مطرح شده اند، ولی مشخصۀ اصلی مدل حاضر پرداختن به مفهوم عدم تحمل و بلاتکلیفی و ارتباط تنگاتنگ آن با نگرانی در این اختلال است.علاوه بر مدل شناختی،مدل طرحوارهای هیجانی و اجتناب تجربه ای در شکل گیری این اختلال مورد مطالعه قرار گرفته است.