چاپ این جلد از تاریخ بیداری ایرانیان در سال ۱۳۴۶ به انجام رسید، در روزگاری که هنوز رژیم ایران اسما مشروطه بود و قانون اساسی مصوب ذیقعده ۱۳۲۴ به عنوان مقدسترین سند ملی این مملکت، به ظاهر معتبر. در آن حال و هوا، روزی که مخلص از چاپ متن کتاب فراغت یافتم و قلم به دست گرفتم تا به عنوان «مقدمه» به تحلیل مطالب آن پردازم، به حکم شرایط نامطلوب زمانه خود را در چنان تنگنایی دیدم که چارهای نیافتم جز به خاموشی ادامه دادن و از هر تفسیر و توضیحی صرفنظر کردن. راز دل چون نتوان گفت ز گفتار چه سود؟ خاصیت مشترک رژیمهای دیکتاتوری ــ علاوه بر سفاکی و فساد ــ این است که ذاتا سوءظنی و بد نیتاند، و به همین علت نازکطبع و حساس. حکومت استبداد مداح فرومایه وقاحتپیشه میخواهد که «گر خود روز را گوید شب است این»، چشم بیحیایش را به چشمه خورشید تابان دوزد و فریاد بله قربانش به گوش فلک رسد که «اینک ماه و پروین». در حکومت وحشت و خفقان، مدیحهگران دستگاه قدرت، بت اعظم خویش را تافته جدا بافتهای میدانند که مظهر مجسم عقل مطلق است و جزئیات رفتارش منطبق با «حق» محض، و در این درکات جهل و فریب، هر کس به خلاف میل و سلیقه آنان قلمی بر کاغذ زند سرسپرده اجانب است و دشمن ملت و محکوم به مرگ. تاریخ بیداری ایرانیان شرح تلاشهای ملتی از جان گذشته و از ستم استبداد به جان آمده است در راه برافکندن حکومت فردی و استقرار نظامی قانونی و ایجاد جامعهای آزاد و مترقی؛ و در سلطه بیدادگر و بیمنطق استبداد، درباره چونین کتابی هرچه بنویسی به مذاق حساس مسندنشینان قدرت ناسازگار است و بلای جان نویسنده. ملت ستم کشیده ایران در دفاع از مشروطه نوپای خویش بر استبداد سیاه محمدعلی شاهی و فساد ذاتی درباریانش شورید و در برابر سر نیزههای فوج سیلاخوری سینه خود را مردانه سپر کرد و از تهدید و تکفیر و بستن و کشتن نهراسید، بدین آرزو که حکومت منطقی و معقولی در این سرزمین بلاخیز برپا کند و از امنیت اجتماعی و حیثیت بشری بهرهمند گردد و دیگر فلان خان حاکم یا شاهزاده بلهوس بر جان و مال و ناموس و از اینها همه بالاتر، بر افکارش تسلط جابرانه نداشته باشد. ملت ایران از سلطه کابوسوار عمله جهل و ستم که پایههای قدرت ناصرالدین شاهی را بر دوش داشتند به تنگ آمده بود؛ قیام کرد و کشته داد و نوه خونخوار او را از تخت شاهی به زیر کشید، بدین امید که از آن پس صاحب اختیار باشد و با ورقه رأی خود هیئت حاکم درد آشنایی برگزیند که خدمتگزارش باشد نه خداوندگارش. و همه میدانیم که این اهداف ارجمند و آرزوهای دلانگیز، چند سالی بعد ــ به علل گوناگون و از همه مهمتر جهل عمومی ــ نقش بر آب شد و لعبت عیار استبداد به رنگی دیگر و در جامهای دیگر قدم بر صحنه حکومت نهاد و دمار از روزگار آزادیخواهان تعالیپسند برآورد و چنان پشت پای قدرتی بر بساط آرزوهایش زد که گویی فرامرز هرگز نبود. شاهی را که همت مشروطهخواهان تساویطلب از تخت فرعونی فروکشیده و از ردیف معصومان و مقدسان روزگار جدایش کرده و در صف مردمان زمانش نشانده و به عنوان وجودی تشریفاتی و غیرمسئول از دخالت در امر حکومت ممنوعش داشته و سلطنت او را به جای آنکه محصول امداد غیبی و تأیید آسمانی پندارد، حاصل اراده ملت دانسته بود، باردیگر غفلت جهالتآمیز ما ملت بر اوج غرورش برد و نُه کرسی فلک زیر پای استبدادش نهاد و با شعار «چه فرمان یزدان چه فرمان شاه» به مقام «انک علی کل شیئ قدیر»ش رساند و مرده بیخاصیتی را چنان دو دستی برداشت که امر بر خود بیچاره نیز مشتبه گشت و تخت و تابوت را آلوده کرد. خوانندگان این کتاب که غالبا در مراحل بعد از سی سالگی سیر میکنند، دوران کانون مترقی و مجلس رستاخیزی و جشنهای احمقپسند دو هزار و پانصد ساله و نمایشهای ابلهفریب استادیوم صد هزار نفری را به خاطر دارند و میدانند در آن روزگار نوشتن چه مشکل بود و دامنه حساسیت زمامداران نوکرسرشت به کجاها کشیده بود. و میدانند تحلیل مطالب کتابی چون تاریخ بیداری با چه دشواریهایی مصادف میگشت.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 6.۵۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 697 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۲۳:۱۴:۰۰ |
نویسنده | ناظم الاسلام کرمانی |
ناشر | نشر پیکان |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۸/۱۱ |
قیمت ارزی | 8 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |