شکی نیست که یوگنی زامیاتین حق دارد مدعی ابداع ادبیات علمیتخیلی از نوع پادآرمانشهری آن باشد. کتاب حاضر، یعنی تنها رمان زامیاتین، در زمان زندگی نویسندهاش، که تراژیک و کوتاه هم بود، آنطور که بایدوشاید انتشار نیافت. متن روسی بهشکل محدود منتشر شد؛ بهصورت سامیزدات که نسخۀ ماشینشدۀ خود نویسنده بود و غیر از آن ناشری پناهنده در پراگ نسخههایی بیکیفیت از آن چاپ کرد که این نسخهها در محافل ادبی پتربورگ پخش شد.
خیلی قبل از اینکه نسخۀ روسی کاملی منتشر شود ترجمهای انگلیسی از کتاب وجود داشت. جورج اورول، نویسندۀ ۱۹۸۴، آن را پیدا کرد و خواند. اورول فکر میکرد آلدوس هاکسلی، نویسندۀ دنیای قشنگ نو، احتمالا آن را خوانده است. ما، که اساسا خلاقانه و با ابهامهای لغوی عامدانه و قصد و غرض سیاسی زیرکانه نوشته شده، کتابی است نهچندان آسان، چه برای خواندن چه برای ترجمه. پیداکردنش هم از همان ابتدا عموما آسان نبوده است.