ایالاتمتحده آمریکا از سالهای پس از جنگ جهانی اول و کنار گذاشتن «دکترین مونروئه» که توصیه به انزوا و قارهگرایی این کشور داشت، همیشه ایران را یکی از اهداف اساسی خود در حوزۀ سیاست خارجی میدیده است. اهمیت کشور ایران در راهبردهای امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا را باید در چند زمینه ارزیابی کرد: اهمیت جایگاه جغرافیایی، دسترسی به منابع طبیعی فراوان، فرهنگ خاص و متفاوت نسبت به کشورهای عربی منطقه و همچنین سابقۀ ایدئولوژیک و هدایتگری اجتماعی-تمدنی. به همین دلیل فارغ از نوع حکومتی که در ایران بر سر کار بوده، دولت مستقر در کاخ سفید همیشه به ایران بهعنوان کشورِ هدفی نگاه کرده است که به طراحی راهبرد برای کنترل و مدیریت آن نیاز است.
این نوع راهبرد در قبال ایران باعث شده تا کشورمان همیشه برای دولت و حکومت آمریکا در «آنسوی میز» قرار داشته باشد؛ چه دولتی با پشتیبانی مردمی از سوی محمد مصدق تشکیل شده باشد و چه دیکتاتوری دستنشاندهی پهلوی، همه «غیرخودی» بودهاند و در بالاترین سطح از دوستی و روابط نیز بیاعتمادی جدی به تهران از سوی واشنگتن وجود داشته است.