بخشی از کتاب:
چند سال پس از آن که گوگل را ترک کردم، صاحب یک دختر شدم. در همان زمان، پروژهی بلندمدت مهندسی دیگری را شروع کردم که هنوز هم ادامه دارد. والدین، فرزندان را برنامهریزی میکنند و در گذر زمان، این روند بهصورت برعکس تکرار میشود. در آن ماههای ابتدایی، فرزندم را که حتی نمیتوانست علامتهای چهرهای نشان دهد و تنها اشارههایی جزئی به راحتی و ناراحتی از خود بروز میداد را بیش از همیشه شبیه به یک ماشین میدیدم. واکنشهای او را میتوانم قابل پیشبینی یا محدود توصیف کنم. در ذهنم، رفتارهای او را شبیه به الگوریتمی تصادفی دیدم که بخشی از آن وابسته به شانس بود. الگوریتمی که باعث حرکت دادن دستها و پاها بهصورت نامنظم، گریه کردن در مواقع گرسنگی یا ناراحتی، خوابیدن بیش از حد و نیاز به شیر خوردن میشد. حرکتها بهصورت کامل قابل پیشبینی نبودند، اما بهصورت غیرمنتظره هم رخ نمیدادند.
چرخهی محرک-پاسخ در کودکان، بهنوعی برای همه و حداقل در ماههای ابتدایی، آشنا و شناختهشده است. بهعلاوه، چرخهی بازخورد که بین والدین و فرزند شکل میگیرد، تنگ، کنترل شده و قابل فهم تفسیر میشود. من به فرزندم یاد دادم که برخی از رفتارها، منجر به غذا خوردن، خواباندن، بغل کردن، تکان دادن، آروغ زدن و بازی کردن میشود. او هم در مقابل به من یاد داد که با آنچه که میپسندد، به گریههایش پاسخ دهم. درواقع، ما به تطبیق رسیده و هر دو سیستم(حداقل بهصورت کلی) با هم هماهنگ شده بودند.
بسیاری از فعالیتهای کودکان در ماههای ابتدایی، بهنوعی شبیه به کدنویسی با دادههای ثابت هستند. از گریه کردن تا نیاز به شیر، سپس خزیدن روی زمین و گرفتن اجسام در دسترس به گونهای بودند که من حس میکردم در حال پیروی از روند تربیتی کدنویسیشده هستم. روندی که در طول هزارههای گذشته تکامل پیدا کرده و از طریق DNA بهصورت پیام به ما منتقل شده است.
برنامهنویسی، روندی تکراری محسوب میشود. زمانی که من یک نرمافزار مینوشتم، ابتدا کدها را وارد میکردم، سپس تست و درنهایت آنها را دیباگ میکردم. پس از حل یک باگ نرمافزاری، دوباره کد را کامپایل میکردم و این بار، کد اصلاحشده را اجرا میکردم. کد جدید به کار خود ادامه میداد تا باگ بعدی را پیدا کنم. ایدهی شرایط ابتدایی، همان توانایی تکرار کردن چندینبارهی کارها، جزئی مهم از توسعهی نرمافزارها و الگوریتمها محسوب میشود. دستور ساخت یک الگوریتم، شامل تعدادی شرایط ابتدایی و همچنین ورودیهای اولیه است. وقتی الگوریتمی اجرا میشود، تنها خروجیها باقی میمانند. حتی خود فرایند الگوریتمی هم پس از اجرا به پایان میرسد. هر مرتبه که الگوریتم اجرا میشود، با ورودیهای جدید، تازه میشود. ما این فرایند را دکمهی ریست مینامیم.
ابن کتاب به هیچ عنوان در دسته کتاب کودک نباید قرار بگیره
در حقیقت من هیچ استفادهای از تین کتاب نکردم چون پسر هشت سالم اصلا متوجه مطالبش نشد و گوش نکرد.