رفاعی در این کتاب از مآخذ و منابع مختلفی سود برده ولی خلاف شیوۀ معمول، اشارات دقیقی به آنها نکرده است. استفاده از این متون و منابع در مواردی به افراط کشیده شده، تا جاییکه تقریباً تمامی آنچه نویسنده در فصل۴ کتاب (فصل۱۰ متن اصلی) ذیل عنوان «الغناء و الموسیقی» آورده، برگرفته از کتاب تاریخ عرب فیلیپ حتّی است. بههمین دلیل تاریخ الفن… را بیشتر میتوان تألیف و تدوین نامید تا تصنیف. با وجود این، داشتن ویژگیهایی چند، نگارنده را به ترجمه و انتشار این کتاب راغب کرد:
۱. تاریخ هنرهای اسلامی – همانند بسیاری از جنبههای دیگر تمدّن اسلام – هنوز آنچنانکه باید مورد توجه مسلمانان قرار نگرفته است. بههمین دلیل تألیف و ترجمۀ یک عنوان کتاب نیز میتواند گامی – اگرچه کوتاه – در مسیر جلب اذهان به این جنبۀ مهم از تاریخ تمدّن اسلامی بهشمار آید.
۲. کتاب تاریخ الفن… بهرغم حجم نسبتاً کم آن، سرگذشت هنرهای اسلامی را در دورههای مختلف تاریخ اسلام – اگرچه گاهی مجمل – بررسی کرده است. ضمن اینکه نویسنده تقریباً تمامی هنرهای مهمّ اسلامی را مدّنظر قرار داده است. این شمول و جامعیت دوگانه، ویژگی مثبت برای این کتاب در مقایسه با برخی کتب دیگر در این رشته است.
۳. نویسنده در تألیف کتاب خود از نظمی خاص پیروی کرده است: هنرهای اسلامی را تقسیمبندی و در ذیل هر عنوان، تغییر و تحوّلات و آثار هر رشتۀ هنری در دورههای مختلف تاریخ اسلام را بهصورت منظّم بررسی و بیان کرده است. این ویژگی که خود ناشی از درسیبودن متن اصلی است، زمینۀ لازم برای استفاده از ترجمه را نیز بهعنوان یک متن درسی، در دروس تاریخ هنرهای اسلامی فراهم میآورد.
۴. بیشتر کتابهای موجود درباره تاریخ هنرهای اسلامی، بهوسیلۀ مستشرقین تألیف شدهاند. این آثار اگرچه اغلب مفید و ارزشمندند ولی در مواردی دچار نقیصهای هستند و آن اینکه بهدلیل عدم آشنایی گستردۀ برخی از مؤلفین با تاریخ و عناصر فرهنگ اسلامی، غلطهایی در آنها راه یافته و بخصوص در ثبت و ضبط دقیق واژهها و اصطلاحات خاص دچار اشکال گردیدهاند. برخی از ترجمههای غیردقیق از این متون نیز این مشکل را دوچندان کرده است. کتاب حاضر بهدلیل مسلمانبودن نویسنده و آشنایی او با تاریخ اسلام و عناصر فرهنگ اسلامی (نویسنده، کتابهای دیگری نیز دربارۀ جنبههای دیگری از تمدّن اسلامی منتشر کرده است) از این اشکالات و اغلاط مبرّاست.