هر جامعه فرزند راهی است که طی کرده، و افتاده در مسیری است ساختۀ خود یا دیگران. مشهور است که انقلاب مشروطۀ ایران (۱۳۲۴ق/ ۱۲۸۵ش) بر دو خواست عمده استوار بود: یکی عدالت و قانون، و دیگری ارجاع قانون موضوعه به ارادﮤ ملت. پژوهش پیشین (مفهوم قانون در ایران معاصر) مسیر این دگرگونیِ کند و طولانی، از ابتدای قاجار و جنگهای ایران و روس تا مقدمات انقلاب مشروطه را نشان میدهد. اما تحول بنیادی در آستانۀ مشروطه و با این انقلاب رخ داد. مدتها بود آسمانِ فکر و سیاستِ ایران ناآرام بود، و برخورد سنت و تجدد رعدوبرقهای گاهوبیگاه ایجاد میکرد. لکن بهتدریج ابرهای تجدد فزونی گرفت و تراکم و غرش آنها سرانجام به انقلاب مشروطه و خواستِ تغییر در اندیشۀ ایرانی و ذهنیت مسلمانی انجامید، تغییراتی اساسی و ماندگار. نگاه ایرانیان، و حداقل اهالی اندیشه، به عالم و آدم، و جامعه و دولت، منحنی محسوسی به خود دید. رسالۀ حقوق و وظایف ملت که باتوجهبه شرایط این دوره، نویسندﮤ آن ناشناخته است، این تحولات را بهروشنی نشان میدهد.