از متن کتاب:
بخشودن فضیلتی است که امروزه بسیار تبلیغ میشود. کتابهای خودیاری و برنامههای تلویزیونی همه یکصدا این پیام را تکرار میکنند که بخشودن کسانی که به ما بدی کردهاند بهترین کار ممکن است و ادعاهای فراوانی درباره قدرت شفابخش بخشودن و گذشت مطرح میشود. اما کسانی که اشخاصی به آنها آسیبهای جدی وارد کردهاند به درستی حس میکنند که این همه تبلیغ بخشودن نوعی زبانبازی و حاصل نگاهی سطحی است. بخشودن همیشه کار مطلوبی به نظر نمیرسد مخصوصاً وقتی که فرد خاطی آسیبی جبرانناپذیر به ما وارد کرده باشد یا اصلا از کارش پشیمان نباشد.
ایو گارارد و دیوید مک ناتون، نویسندگان کتاب بخشودن، میکوشند در این کتاب به دو پرسش محوری درباره بخشودن پاسخ دهند: نخست اینکه بخشودن و گذشت واقعاً به چه معناست؟ یعنی وقتی کسی را که در حق ما بدی کرده میبخشیم دقیقاً چه میکنیم؟ و دوم اینکه بخشودن چه دلایلی دارد و چه دلایلی میتواند ما را از بخشودن بازدارد؟
آنها با طرح مثالهایی واقعی و مواردی مشهور میکوشند به این بحث روشنی و وضوح بیشتری ببخشند و با تیزبینی فلسفی نشان میدهند که مساله بخشودن بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که بسیاری از مبلغانش تصور میکنند.
نویسندگان معتقدند که بخشودن نوعی ابراز همبستگی با انسانهاست حتی وقتی که گرفتار انحطاط اخلاقی شدهاند اما تاکید دارند که همیشه همبستگی با قربانیان مهمتر از همبستگی با خاطیان است و این موضوعی است که نباید آن را فراموش کنیم.
در کتاب بخشودن پرسشهایی مطرح میشود که هرکسی در حقش بدی و ظلمی شده است از خودش میپرسد و میاندیشد که چه واکنشی باید نشان دهد و این پرسشها بیتردید شامل حال همه ما میشود.
کتاب دیدگاه خیلی جالب و جامعی داره. صرفا یک طرفه به «بخشودن» نگاه نکرده، هم انتقاد های وارده به بخشودن رو بررسی کرده و هم در فصل های بعدی برای این انتقاد ها جواب آورده.
فصل آخر هم کلا به نتیجه گیری طبق گفته هاش پرداخته و خیلی خوب از عهده این نتیجه گیری بر اومده.
این که آیا همیشه باید ببخشیم؟ بخشیدن یعنی فراموش کردن؟ آیا بخشیدن از سر ضعف ارزشی داره؟ آیا میتونیم از هر قربانی بخوایم که ببخشه؟
«همه متفقالقولند که بخشودن اندیشهای دوستداشتنی است، تا زمانی که خودشان با موردی مواجه شوند که باید ببخشایند.»
در کل دیدگاه جدیدی به من داد.