درباره متن کامل مقالات همایش مفهوم بدی و اَشکال بیان آن در ادبیات
در بحث مربوط به بیان بدی در ادبیات یا بوطیقای بدی در خلاقیتهای ادبی، نمیتوانیم نقش مارسل پروست را در خلق تصویرهای بدی نادیده بگیریم. پر واضح است که نویسندگان زیادی بر اندیشه پروست و آثار وی تاثیر گذاشتهاند، نویسندگانی که اغلب دنیا را تیره و تار میدیدند و اندیشههای بدبینانهای در خصوص انسان و آینده وی داشتند. کافکا، داستایوفسکی و حتی فلوبر از جمله کسانی بودند که پروست آنها را تمجید کرده و آثارشان را ستوده است. اهمیت مطالعه بدی و جلوههای ادبی آن در آثار مارسل پروست به قدری واضح و مبرهن است و به اندازهای اهمیت دارد که ژورژ باتای، فیلسوف و منتقد معاصر فرانسوی، در رساله مشهور خود با عنوان ادبیات و بدی فصل جامعی را به مطالعۀ آثار مارسل پروست اختصاص داده است. به نظر وی، پروست بدی را آنگونه که ما تجربه میکنیم و میشناسیم بیان نمیکند، بلکه وی خالق اثری زیباشناختی از بدی است و بدی به عنوان امری والا و عالی در نظر گرفته میشود و حامل نوعی بوطیقای ادبی است. مسلماً اشکال و ملزومات رایج بدی، همچنانکه در آثار داستایوفسکی به ویژه در اثر جاودانه وی جنایت و مکافات ملاحظه میکنیم، در آثار پروست به چشم نمیخورد. در واقع، بدی در در جستجوی زمان از دست رفته نه ریشه در جنایت دارد و نه مرجع و منشاء خاصی دارد، بلکه به عنوان یک ظهور است، ظهوری که در بستر زمان اتفاق میافتد و از آزادی نشاًت میگیرد. در این مقاله ابتدا به نقش بدی در آثار پروست خواهیم پرداخت و سپس با مثالهای ملموس به چگونگی شکلگیری بوطیقای بدی توسط پروست و جلوههای آن در آثار وی اشاره خواهیم کرد.