شهرزاد قصهگو را همهی ما میشناسیم. زنی که قصههایش مسحور کنندهاند و توانستهاند قبل سنگ شدهی پادشاهی را به رحم بیاورند. او هزار و یک شب قصه گفته است تا کام تلخ پادشاه را شیرین کند و به کمک قصه از یک نقش انفعالی که نقش بیشتر زنان در زمانهاش بود بیرونآمده و توانسته است دگرگونی ایجاد کند. اما آیا هیچکدام از این قصهها را شنیدهاید؟ اگر میخواهید با جادوی هزار و یک شب افسون شوید در ادامهی این متن با ما باشید.
دربارهی ریشههای هزار و یکشب تردیدهای زیادی وجود دارد. بسیاری این داستان را متعلق به ایران باستان میدانند و پژوهشگرانی هم معتقدند این داستان، قصهای هندی است. آنچه از آن مطمئن هستیم این است که این داستانها نویسندهی واحدی ندارند و نسخههای مختلف نسبت به هم چند داستان کم و زیاد دارند. اگر نظر زمانی بخواهیم به هزار و یکشب نگاه کنیم این داستان به پیش از زمان هخامنشیان در ایران بازمیگردد هرچند داستانهای متأخرتری هم در آن وجود دارد. نام نسخهای که به فارسی باستان نوشته شده است هزار افسان است اما این نسخه از بین رفته است و بسیاری معتقدند آنچه در عربی الف و الف لیله نامیده شده است ترجمهی همین هزار افسان است. چیزی که امروز در اختیار ماست و به کوشش عبداللطیف تسوجی در زمان قاجار تهیه شده است ترجمهی الف والف لیله است. داستانهای کتاب در ایران باستان و شهرهایی مانند بغداد میگذرند و رنگ و بوی شرقی آنها غیر قابل انکار است. داستانهای هزار و یک شب شهرزاد صوتی میتوانند روح را نوازش دهند و او را به سفری در شرق افسانهای ببرند. نسخه صوتی قصههای هزار و یک شب برای کودکان هم منتشر شده است که میتواند از کودکی آنها را با این قصهها مأنوس کند.
ملا عبداللطیف تسوجی یکی از عالمان مشهور قرن سیزدهم هجری قمری است که اطلاعات دقیقی دربارهی سال و محل تولدش در دسترس نیست. تنها میدانیم که او ساکن تبریز و معلم ولیعهد محمدشاه قاجار یعنی ناصرالدینشاه بوده است. او پس از به تخت نشستن ناصرالدین شاه از او خواست که او را از خدمت مرخص کند تا بتواند به عتبات برود و در نجف مجاور حرم حضرت علی علیه السلام شود. او در همان نجف درگذشت. یکی از ارزشمندترین کارهای تسوجی در دوران حیاتش ترجمهی الف لیله و لیله به فارسی است. این کار به خواست شاهزاده بهمن میرزا انجام شد و میرزا محمد علی خان اصفهانی شاعر دربار قاجار هم در آن دخیل بود. تسوجی و اصفهانی در کنار هم داستانها و شعرهای این کتاب را به فارسی برگرداندهاند و یک نسخهی منسجم از آن جمعآوری کردهاند. این نسخه خوشنویسی شده است و نقاشیهای زیادی هم دربارهی هر قصه به آن اضافه گشته است.
لطف قصه به شنیده شدن و وجود قصهگو است. همین موضوع باعث شد انتشارات صوتی واوخوان هزار و یک شب را به شکل کتاب صوتی و در چندین جلد منتشر کند. خوانش این مجموعه را شیوا خنیاگر برعهده داشته است و توانسته است با صدای گرم و دلنشینش افراد زیادی را پای هزار و یک شب بنشاند.
کتاب صوتی قصههای هزار و یک شب - جلد یازدهم به شبهای شصت و یکم تا شصت و ششم اختصاص دارند که داستان حکایت ملک نعمان و فرزندان او، شرکان و ضوءالمکان در این شبها روایت شده است. قصهی ملک نعمان یکی از پرفرازونشیبترین و طولانیترین قصههای هزار و یک شب است و در جلدهای بعدی هم ادامه خواهد داشت.
کتابهای صوتی هزار و یک شب روی فیدیبو هم منتشر شدهاند و شما میتوانید کتاب صوتی قصههای هزار و یک شب - جلد یازدهم را در همین صفحه دانلود کرده و روی اپلیکیشن کتابخوان فیدیبو بخوانید. برای دانلود کتاب صوتی قصههای هزار و یک شب جلد سوم، جلد دوم و جلد ششم هم کافی است این عبارتها را در فیدیبو سرچ کنید تا صفحهی این کتابها را در میان هزاران کتاب و رمان دیگری که درسایت موجود است پیدا کنید. قصههای هزار و یک شب میتوانند انتخاب خوبی برای شنیدن در شبهای طولانی زمستان باشند و حال و هوای خانهی شما را تغییر دهند. با توجه به کوتاه بودن قصهی مربوط به هر شب هم میتوانید چند دقیقه قبل از خواب به سراغ این داستانهای جادویی بروید و مانند ملک جوانبخت با هنر شهرزاد خستگی روز را از تن بیرون کنید.
چون شب شصت و پنجم برآمد گفت: ای ملک جوانبخت، عمر بن عبدالعزیز با فاطمه گفت: خدای تعالی من را بهسوی خود بازخواند و برای مردم نهری برجا گذاشت تا از آن نهر سیراب شوند. چون ابوبکر خلیفه شد نهر را بهجای خود گذاشت و به مجرای خویش جاری کرد و خدا را خشنود بداشت. پس از آن خلافت به عمر رسید. او نیز کارهای نیکو کرد و بسی مشقتها کشید. چون عثمان خلیفه شد از آن نهر، نهر دیگر جدا کرد و بعد از آن نهرها جدا کرد و بعد از او یزید و مروانیان نیز بدین سان همیکردند تا اینکه نوبت به من افتاده. من همی خواهم که نهر بهجای خود برگردانم. فاطمه گفت: اگر سخن همین است که تو گفتی، مرا سخنی نیست. پس برخاسته و نزد فرزندان و پیوندان عمر بازگشت و با ایشان گفت که عمر سخنانی گفت که مرا مجال سخن گفتن نماند. نزهت الزمان گفت: عمر را از این گونه حکایات بسیار است و از آن جمله است این که یکی از معتمدین گفته که در خلافت عمر بن عبدالعزیز به گوسفندچرانی گذشتم، گرگان به گوسفندان به یک جا دیدم، گمان کردم که آن گرگان سگان شبان هستند و گرگ با گوسفندان تا آن روز ندیده بودم. از شبان پرسیدم که این همه سگان بهر چیست؟ شبان گفت که اینها گرگانند نه سگان. گفتم: چطور گرگان با گوسفندانند و به آنها آسیب نمیرسانند. شبان گفت: چون سر به سلامت باشد تن هم به سلامت خواهد بود و دیگر روایت کردند روزی عمر بن عبدالعزیز بر منبر گلین خطبه میخواند، چون حمد و ثنای الهی به جا آورد با مردم دو سخن گفت. نخست گفت: ایهاالناس درون را خوب کنید تا بیرون نیز خوب شود، پس از آن گفت: کار دنیا را نکو کنید، تا کار عقبی نکو گردد.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 23.۸۹ مگابایت |
مدت زمان | ۲۵:۵۴ |
نویسنده | عبداللطیف طسوجی |
راوی | شیوا خنیاگر |
ناشر | واوخوان |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۴/۲۱ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
ممکنه اواسط این مجموعه های داستانی خسته بشید، بهتره یه استراحتی بدید یه کتاب دیگه رو شروع کنید و بعدا دوباره پی بگیرید
قشنگ بود بخصوص صدای خانم خنیاگر خیلی نشسته به کتاب، اما متاسفانه فقط ۱۴ جلد منتشر شده
لطفا خانم خنیاگر شما کتابای بیشتری رو ب صورت صوتی بخونید صداتون کتاب رو زیباتر میکنه
هیجانی