رساله حاضر منحنی تاریخ اندیشه روشنفکری در ایران دوره قاجار را به بحث میگذارد. این رساله بحثی است بین رشتهای درباره برخورد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران و غرب در مقطع تاریخی یادشده و تاثیر این برخورد در شکلگیری پدیدهای که روشنفکری نامیده شده است. نحوه تکوین روشنفکری در ایران، مسائل و موضوعاتی که برای این دسته افراد در اثر چالش غربی مطرح شد و نحوه پاسخ این گروه به مسائل یادشده اهمّ مباحث رساله حاضر را تشکیل میدهد. پرسش اصلی رساله مربوط است به مقوله امکان و یا امتناع انتقال آگاهی از وضعیت اندیشه و عمل غربیان در ذهن کسانی که روشنفکر خوانده میشوند.
هدف این رساله نه طعن و کنایه است بر روشنفکران و نه قصد به سخرهگرفتن آنها را دارد. مدعای ما این است که روشنفکران مورد بحث این رساله مردان زمان خود بودند و البته به پرسشهای زمان خود پاسخ میدادند، اما مسأله این است آیا آن پرسشها اصیل بودند و یا نه و اصلاً آیا امکان طرح پرسش براساس امکانات فکری آن زمان موجود بود یا خیر؟ از سوی دیگر میزان انسجام درونی اندیشه روشنفکری در ایران دوره مورد بحث کاویده شده است و این پرسش مطرح گردیده که آیا بر ذهن روشنفکری ایران منطق استواری حکومت میکرد یا نه؟