هنر در اسلام، در تمامی مظاهر زندگی مسلمان جاری است؛ بهطوریکه بیشتر امور زندگی آنان، چنین هنرهایی نمود خاصی پیداکرده و «نگارگری» یکی از آنهاست. نگارگران به تصویرسازی موضوعات قرآنی در طول دورههای مختلف توجه خاصی نشان دادهاند؛ که این مهم به دلیل قابلیتهای موضوعی قرآن کریم و هم به دلیل ویژگیهای درونی آن بوده است. نقاشی ایرانی این دوران، پیوند تنگاتنگی با ادبیات فارسی دارد. نه فقط ذهن نقاش با ذهن شاعر، عارف و حکیم یگانه بود بلکه نقاش کارمایه خود را عموماً از منظومههای حماسی، عرفانی و مذهبی و اجتماعی میگرفت و جهانبینی هنرمند ایرانی همواره بر اساس سنتهای تصویری کهن (قبل از اسلام) و با بهرهگیری از عناصر و عوامل تصویری بعضی از کشورهای همسایه به یک ساختار و زیباییشناسی منسجمی دست یافته بود.
ساختار نقاشی در اواخر قرن دهم هجری بهموازات تغییر در ساختار فکری و حکومتی، دستخوش تغییراتی میشود. با اعلام مذهب تشیع بهمنزلۀ مذهب رسمی کشور و حضور علما و دانشمندان تشیع در بافت حکومت و توجه به مفاهیم معنوی از دیدگاه قرآن حدیث و عقل نوعی نگرش جدید در فضای علمی، سیاسی و هنری فراهم میشود...