درباره تبارشناسی جریان های سیاسی و آسیب شناسی احزاب در ایران
احزاب زمانی در اروپا شکل گرفتند که دوران استبداد و دولتهای مطلقه پایان یافته بود. نخستین نحلههای سیاسیـ فکری که به تشکیل حزب منتهی شدند از پارلمانها برخاستند که ریشۀ آنها به رقابتهایی بازمیگشت که میتوانست برای هر یک از رقیبان منافعی سیاسی در پی داشته باشد. در این دوران، نخستین جریان فکری و حزبی در مقابل جریان حاکم شکل گرفت و قاعدتاً با نقدی که بر این جریان حاکم داشتند نگرش و شیوۀ متفاوتی را در ادارۀ کشور ادامه میدادند که برخاسته از نگاهی مدرن به جامعه بود. هرچند مفاهیمی چون جریانهای دست راستی و دست چپی از پارلمان انگلستان آغاز شد اما شهرت این مفاهیم برگرفته از چالشهای سیاسیـفکری جریانهایی است که در آستانۀ انقلاب کبیر فرانسه در سمت چپ و راست کنگرۀ فرانسه مینشستند. جریان چپ این فرایند سیاسیـ فکری، با ظهور مارکسیسم دارای مانیفستی انقلابی شد و احزاب چپ با گرایش مارکسیستی و احزاب راست با گرایش کاپیتالیستی تعریف و نهادینه شدند و جنبشهای کارگری به این روند اصالت دادند.
در علم سیاست، احزاب از جمله نهادهای برخاسته از جوامع مدرن به شمار میروند که نقش بسزایی را در تحقق دموکراسی ایفا میکنند، البته در عرصۀ عمل، گسترۀ شکلگیری و فعالیت احزاب سیاسی در جغرافیای سیاسی جهان یکسان نیست، زیرا در بسیاری از کشورهای در حال توسعه و حتی توسعهنیافته، نهادهایی تحت عنوان «حزب» تأسیس شدهاند که به دلیل رشد و نموّ در بستری غیرطبیعی، اغلب کارکردها و تأثیرگذاریهایی مغایر با فلسفۀ وجودی احزاب واقعی را بر عهده گرفتهاند و میگیرند.
در جامعۀ ما خاطرۀ سیاسی و اجتماعی مطلوبی از حزبگرایی وجود ندارد. اگر بخواهیم علتهای آن را ریشهیابی کنیم، علاوه بر ریشههای ساختاری و اجتماعی باید به ریشههای تاریخی آن نیز اشاره کرد.