- دربارهی نویسنده:
بهنام ناصح نویسنده و روزنامهنگاری است که سال ۱۳۵۲در شهر رشت متولد شد. او رمانهای «ایراندخت»، «پروانهای روی شانه»، و «خاطرات خانهی ابری» را در کارنامهی خود دارد. در سوابق کاری ناصح، بازنویسی «جوامع الحکایات» اثر «سدیدالدین عوفی» برای نوجوانان و سردبیری مجله اینترنتی «ماندگار» نیز به چشم میخورد. بهنام ناصح برای نخستین رمانش (ایراندخت) در دورهی شانزدهم جایزهی کتاب فصل ایران مورد تقدیر واقع شد. او برای همین رمان، جایزهی گام اول را نیز دریافت کرد. «پروانهای روی شانه» که دومین رمان بهنام ناصح است، توانست جایزهی کتاب سال حبیب غنیپور را برای نویسنده به ارمغان آورد. جایزهای که پیشتر، کتاب ایراندخت، نامزد دریافت آن نیز شده بود.
- صداهایی که شنیده نمیشوند:
اساس اصلی رمان پروانهای روی شانه، بر شرایط زندگی دو نوجوان کمشنوا استوار است که «نرگس» و «سیاوش» نام دارند. بهنام ناصح آشناییاش با این دغدغهها و مسائل کمشنوایان را از همکاری با خانوادههای بسیاری از نوجوانان و جوانانی کسب کرده است که با این مسئله دست و پنجه نرم میکنند. او ایدهی اصلی رمان را نیز از این همکاری به دست آورده است. نویسندهی پروانهای روی شانه معتقد است که افراد ناشنوا و یا کمشنوا، افسرده و قابل ترحم نیستند و عموم این افراد را بسیار شاداب و پرنشاط میداند. نگارش پروانهای روی شانه حدود دو سال به طول انجامیده و در این زمان، خاطرات خانوادههای کودکان و نوجوانان ناشنوا و کمشنوا، در شکلدهی به داستان کتاب، یاریگر نویسنده بودهاند.
- بخشی از کتاب:
گاهی که فکر میکنی دنیا بدترین بلاهای ممکن را سرت آورده، اتفاقی میافتد که تازه میفهمی پیش از آن چقدر خوشبخت بودی؛ مثل من که تا ده ماه پیش خیال میکردم هر بدبختیای که ممکن است خدا به سر مادری بیاورد، سر من آورده؛ اما حالا میدانم اینطور نبوده و مشکلاتم تازه شروع شده است.
- کتاب صوتی پروانهای روی شانه:
پروانهای روی شانه، دومین اثر «بهنام ناصح» است که با همکاری نشر صوتی آوانامه و «نشر آموت» به شکل صوتی تولید شده است. کتاب اول این نویسنده، یعنی «ایراندخت»، پیشتر با صدای امید تقوی منتشر شده بود. کتاب حاضر پنج راوی دارد که هر کدام بخشی از داستان را از نقطهی دید خود بیان میکنند. این روایتها، گاه با هم تلاقی نیز میکنند؛ اما در مجموع، هر یک به سهم خود از سویی ساختار کلی داستان را شکل میدهند. «سحر بیرانوند» از زبان کاراکترهای منیر، نرگس و منصوره سخن میگوید و «امید تقوی» قصهی سیاوش و مسعود را روایت میکند.
خوببنظرم لذت بخش بود ، داستان های مردم خود ما که ما ایرانیا نزدیکه، حسش بد نبود، در حد چند تا چیز هم میشد یاد گرفت ازش درکل بد نبود، من نظر خوب میدم، و البته گوینده ها هم بی تاثیر نبودن که میشه تا اخر گوشداد
3
راوی ها بسیار خوب و روان بودند اما به نظر من داستانش یه کم معمولی بود. نکات آموزندهای داشت اما در کل اثر هنری آنچنانی نبود. به نظر ارزش گوش دادن دارد اما برای خواندن شاید کتابهای بهتری پیدا شود
5
کتاب جالبی بود هر دو راوی بسیار عالی بودند اینکه داستان از زاویه دید افراد مختلف بیان می شد به جذابیت اثر افزوده بود پیشنهاد می کنم این کتاب رو بخونید
4
اجرای روان 🎙️
روزمرگی های زندگی بود،چیز خاصی نداشت،تلاش انسانها برای خوب شدن،فقط در ناشنوایی اشتراک داشت.
5
دوست داشتم و احساس نزدیکی با هر کدوم از شخصیتهای داستان داشتم