Tat tuam asi عبارتی است که اغلب در تأملات معنوی جوزف کمبل دیده میشود. درواقع، این واژهها زندگی و آثار او را نیز توصیف میکنند. این چند واژۀ سانسکریتی بهمعنای«تو، آن هستی»، چنان روح بزرگ کمبل را تسخیر کرده بود که هدف تمام جستوجوهایش شده بود. این پژوهشگر کنجکاوِ اساطیر نهتنها مفاهیم عمیق معنوی پنهان در این عبارت را درک کرده بود، بلکه عمرش را کاملاً ناخودآگاه با آن بهپایان رساند.
درنظر کمبل، اسطوره بهیکمعنا، همان ارگ بزرگ کلیسای جامع است که طنین بهوجود آمده از حدود یکصد لولۀ جداگانه درون آن درهم میتند و موسیقی فوقالعادهای خلق میکند. وجه مشترک این مضامین چندگانه همان منشاء انسانیشان است، گویی هر یک از آنها مجرای فریاد جاودانی روح است که در بستر زمان تنوعی چشمگیر و فوقالعاده یافته است. [در فرهنگ ما]، ما زنان و مردان، خود را در بیان خلاق حسرتها، آرزوها و غمهای انسانی سنت خاصمان پیدا میکنیم و این کارها چنان با رفتار و اعمال ما سرشته است که فکر نمیکنیم انسانهای فرهنگها و سنتهای دیگر هم همینگونهاند. درحالیکه اگر چشم و گوشمان را بهدقت باز کنیم، میتوانیم در ادبیات، آیینها و نمادهای دیگران نیز خودمان را کشف کنیم، حتی اگر ابتدا به چشم ما بسیار زشت و بیگانه باشد. کمبل چنین میپنداشت که تو، آن هستی، سُرایش شهود معنوی نهفتۀ حیات و آثارش است: Tat tuam asi.