به هنگام قرارهای مخفی عاشقانه، حتی چای بهسختی دم میکشد.
آدمها روی صندلی مینشینند، لبهایشان را تکان میدهند
هرکسی خودش پا روی پا میاندازد
اینگونه
یک پا کف اتاق را لمس میکند
پای دیگر آزادانه در هوا میچرخد
گاهبهگاه کسی بلند میشود، نزدیک پنجره میرود
و از روزنهی پرده
خیابان را دید میزند.
شعری که خواندید از شاعر و نویسندهی لهستانی شیمبورسکا است. یعقوب یادعلی نویسندهی کتاب آداب بیقراری، کتاب را با این بیت شعر شروع میکند. کتاب آداب بیقرار یکی از جنجالبرانگیزترین کتابهای ایرانی پس از انقلاب بوده است. جنجالی که هنگام انتشار این کتاب به پا شد، سبب شد بخشی از ارزش ادبی این کتاب دیده نشود و داستان کتاب در حاشیه قرار بگیرد.
کتاب آدام بیقراری نوشتهی یعقوب یادعلی است. این کتاب برای نخستین بار در سال 1383 منتشر شد و یک سال بعد از انتشار کتاب، برندهی جایزهی هوشنگ گلشیری شد. این کتاب یکی از جنجالبرانگیزترین کتابهایی بود که در دههی گذشته در ایران منتشرشده است. نویسندهی این کتاب به دلیل توهین به قوم لر بازداشت شد و به یک سال زندان محکوم شد. نویسنده در این کتاب با شرح روزمرههای زندگیاش به خواننده نشان میدهد که چطور میتوان به پوچی رسید. رمان روایتی خیالآمیز و وهمآلود دارد.
داستان این کتاب دربارهی مردی به نام کامران خسروی است که در حال گذراندن زندگی خود است. او نمیداند که چه میخواهد و از آنچه که دارد هم راضی نیست. او از مناسبات خانوادگی خسته شده و به اخلاقیات هم پایبند نیست اما آنقدرها هم جسور نیست که صادقانه خود واقعیاش را به همه نشان دهد.
گوشی را برداشت، مکث کرد و نتوانست شماره بگیرد. چه داشت به فریبایی بگوید که تصمیم گرفته بود دیگر به آن بیغوله، جایی که چهار سال از جوانی اش را، تنها و غریب، به زعم خود تلف کرده بود، برنگردد؛ حتا شده به قیمت طلاق گرفتن و از دست دادن کامرانی که هنوز دوستش دارد.
حولهی خیس را انداخت روی پشتی مبل، موها را با یکدست مالید و با دست دیگر همچنان گوشی را نگه داشت. اعتنا نکرد به
پر حوله که ول شده بود روی ترنج قالی. فریبا آمد حولهی خیس را برداشت، گفت:«اقلاً بیاندازش دور گردنت که رو زمین نیفتِ.»
وقتی فریبا رفت، فکر کرد حالاست که برود توی بالکن، حوله را آویزان بند رخت کند، سه گیرهی سبز و قرمز و سفید به آن بزند، برگردد تا قبل از رفتن به آشپزخانه رو کند به او، بگوید:«کامی، بجنب دیگه.»
گوشی را گذاشت، گفت: «بعد زنگ میزنم، تو راه.»
فریبا گفت: «هميشه کارها رو می ذاری برای بعد.» داشت صبحانه را آماده میکرد. نیم رخش برگشت بهسوی او: «بدم نیست بیخبر بریم آ. یه عالمه خوشحال میشن. مامان میگفت دایی اینا از ترشی بیلهر که اون دفعه بردیم، خیلی خوششان اومده. یادت باشه بسپری کمالی یه دبه دیگه برامون بیاره. به سمیه هم گفتم.»
نفهمید چرا حوصلهی خوردن صبحانه را نداشت، برخلاف این چندساله که یک روز هم ناشتا از خانه بیرون نزده بود. پاکت
سیگار را از روی میز برداشت، سیگاری روشن کرد، لمید توی مبل و دلش خواست همانجا دراز بکشد، پاها را بیندازد روی میز، زیرسیگاری را بگذارد روی شکمش، به سیگار یک بزند و فکر نکند به تصمیمی که گرفته بود. دوست داشت تا ابد همانجا ولو میشد و هیچ کاری نمیکرد.
یعقوب یادعلی نویسنده و فیلمساز ایرانی متولد اول خرداد سال 1349 است. او تحصیلات خود را در دانشکدهی صداوسیما در رشتهی فیلمسازی تکمیل کرد. یعقوب یادعلی از سال 1374 تاکنون در سمت کارگردان در صداوسیما ایران کار میکند. کتاب آداب بیقراری او برندهی بهترین رمان در پنجمین دورهی جایزهی هوشنگ گلشیری شد. اما او بعد از نگارش این کتاب به دلیل توهین به قول لر بازداشت شد و بعد از محاکمه به یک سال زندان محکوم شد. یعقوب یادعلی در سال 1391 از همهی اتهامات تبرئه شد و به آمریکا مهاجرت کرد.
دوازده سال بعد از انتشار کتاب آداب بیقراری، دومین رمان یعقوب یادعلی با نام آداب دنیا در سال 1395 منتشر شد. یادعلی دربارهی این فاصلهی دوازدهساله مینویسد: ««آداب بیقراری» اسفند ۸۳ درآمد و حدود دو سال بعدازآن گرفتار آن پرونده و حاشیههای ناخواسته و عجیبی شد که تا چهار یا پنج سال بعدش مرا از روال طبیعی زندگی عادی و حرفهایام دور کرد. تا قبل از آن داشتم روی یک رمان کار می-کردم به اسم «زندگی به روایت بونوئلیستها». ولی کار ناتمام ماند و هیچوقت هم تمام نشد. در تمام آن سه یا چهار سالِ پرحاشیه من داشتم سعی میکردم به روال عادی زندگیام برگردم که نشد. و این وضعیت ادامه داشت تا سال ۹۱ که با مساعدت ریاست محترم وقت قوه قضاییه و استفاده از یک تبصرهی قانونی به نام مادهی هجده، دادگاه تجدیدنظر حکم به تبرئه از کلیهی اتهامات را داد و بالاخره کمی آرامش ذهنی پیدا کردم و توانستم کارکنم. بعدازآن، تمام این مدت صرف کار کردن روی همین رمان «آداب دنیا» شد. اگر آن حواشی اتفاق نمیافتاد، کار بعدیام باید حدود سال ۸۷ یا ۸۸ منتشر میشد، نه هفت سال بعدش. یعنی من تقریباً شش، هفت سال از زندگی و فعالیت ادبیام را از دست دادم به خاطر آن حواشی.»
انتشارات نیلوفر کتاب آداب بیقراری را عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قراردادِ است. انتشارات نیلوفر یکی از قدیمیترین و پرکارترین ناشران معاصر است. این انتشارات سهم انکارناپذیری در معرفی نویسندگان داخلی و خارجی به خوانندگان ایرانی داشته است. این ناشر خوشنام سالهاست که با بهترین نویسندگان و مترجمان کار میکند و نام این انتشارات سند اعتبار بر ترجمه و نوشتار کتاب است. این انتشارات با تعهد به ارزشهای اولیهی خود همیشه کیفیت کتابهای خود را بالا و مطلوب نگاه داشته است و اکنون با انتشار نسخهی الکترونیکی کتابهای خود به خوانندگان نشان داده است که دغدغهی اصلی مدیران این انتشارات بالا بردن میزان مطالعه است.
کتاب آدام بیقراری شرح روزمرگیهای مردی است که به اخلاقیات پابند نیست. این کتاب در زمان انتشارش حواشی زیادی را برانگیخت و تنها یک سال بعد از انتشار برندهی جایزهی هوشنگ گلشیری شد. هیئتداوران این جایزه، دلیل اهدای این جایزه به کتاب آداب بیقراری را جسارت در کاویدن درون بیقرار انسانی از طبقهی متوسط شهری و پرده برداشتن از سیمای امروزی شهر اعلام کردند. کتاب آداب بیقراری در دستهی کتابهای داستانهای ایرانی قرار دارد. کتاب آداب بیقراری مناسب برای گروه سنی بزرگسال است. تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 172 صفحه است که بامطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 8 روز بخوانید. کتاب آداب بیقراری حجم اندکی دارد و برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتابهای طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع داستانهای ایرانی را بخوانند مفید خواهد بود.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب آداب بیقراری اثر یعقوب یادعلی بود.خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها درزمینهی داستانهای ایرانی میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 992.۵۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 368 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۲:۱۶:۰۰ |
نویسنده | یعقوب یادعلی |
ناشر | نشر نیلوفر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۴ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 35,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
شخصیت کتاب تا حدی من رو یاد بیگانه کامو مینداخت، شخصیت اصلی فردی هست که از زندگی نرمال و معمولی خودش عاصی شده و همه چیز به نظرش سخت و دست و پا گیره، تصمیم میگیره خودش رو از این زندگی به نحوی محو کنه ولی در سبک جدید هم از روزمرگی کلافه میشه و تازه دلش هوای کلافگیهای زندگی قبل رو میکنه، قسمت دوم به نظرم خیلی خوب وجه دلزده، کلافه و پر از وسواس فکری شخصیت رو تصویر کرده. تا حدی من هم از تصویر کردن بی بند و باری خیلی عادی در داستان خوشم نیومد کمی مبتذل به نظر میومد گرچه قصدش احتمالا نشون دادن تمام بی قیدی یه نفر در زندگی برای لذت بردن بود که سرآخر میفهمه اونها هم انگار عادی میشه و از جایی به بعد دیگه لذت نداره. زنها هم در کتاب یا تن داده به زندگی سخت و پر مسیولیت متعهلی و کلافه از بار زندگی هستن یا بی بند و قید از اون ور بوم افتادن. درکل کتاب متفاوتی بود ولی قطعابرای من فقط ارزش یه بار خوندن و کمی مکث داشت همین.
کتاب درجایی بین خیال، رؤیا، خواب و واقعیت اتفاق میافتد. همه پسند نیست و گاهی این همه سردرگمی، به کلافهشدن میانجامد. اما در مجموع داستان متفاوتی بود، با فضاهایی که توصیفات نویسنده آن را ملموس میکرد و پیش چشم میآورد. بار دگر آن را نخواهم خواهند.
کتابی که دوباره آن را نخواهم خواند، جمله ای از آن را به خاطر نخواهم آورد، شاید زمانی هم که صرف یک بار خواندنش کردم به هدر رفته باشد.
بسیار معمولی. از ضعیف ترین رمان های خارجی هم ضعیفتر است. مثلا می خواهد سبک نویسنده های امریکای لاتین را داشته باشد. به کسی توصیه نمی کنم. بسیار ضد زن است. روزمرگی های نویسنده بسیار مبتذل است.
کتاب خوب برای خواننده حرفه ای رمان. تکنیکهای داستانی قابل توجه. داستان دارای کشش مطلوب. شخصیت پردازی هنرمندانه. البته باز هم میگم مناسب برای خواننده های حرفه ای کتاب که کتاب های عامه پسند و سرگرم کننده مطلوب طبعشون نیست.
نمیدونم چرا جایزه گرفته واقعا
من با فصل اولش علی رغم سوژه تکراریش بیشتر ارتباط برقرار کردم، فصل دومشم قابل قبول بود، اما فصل سومش یهو فضا غیررئال شد، این تغییر فضای ناگهانی یه کم تصنعی بو و خوب از آب درنیومد. ولی در کل اثریه که اگه ادبیات داستانی ایرانو دنبال میکنین حتما باید خونده شه.
کتاب جالبی نبود. چقدر ضد زن ! روزمرگی هاش چه دردی رو از خواننده دوا می کرد ؟ فضاسازی شم ضعیف بود. نمی شه به اسم رمان مدرن هر چیزی رو به خورد خواننده داد.
اصلا ارزش حتی یکبار خواندن هم ندارد
هنوز نخوندم داستانو اما وقتی یکی از کتاب های برتر سال ۸۳ ایران شده پس حتما حزفی برای گفتن داره برای خودش دوست دارم زود رمان قبلی رو تموم کنم و این یکی رد شروع کنم