قدیمیترین مطلبی که در مورد ناصرخسرو نوشته شده در حدود ۲۶ سال پس از درگذشت او در کتاب بیانالادیان اثر ابوالمعالی محمدبن عبیدالله آمده که از معاصران و مخالفان ناصرخسرو بوده است. سپس در حدود ۲۰۰ سال پس از مرگ ناصرخسرو قاضی بیضاوی در کتاب نظامالتواریخ خود شرحی از زندگی ناصرخسرو آورده است. پس از آن، تا زمان معاصر، در هر قرنی در کتابهای تاریخی و جغرافیایی و تذکرۀ شعرا شرحی از زندگی او آمده است. آنچه در این کتابها آمده مخلوطی است از افسانههای عامیانه، اغراقگویی و مطالب غیرواقعی و شایعات که بیشتر حاصل شنیدههای نویسندگان آن بوده است؛ مانند اینکه او در یمگان پادشاه بوده، کاخها و باغهای زیبا و حمامی ساخته که از عجایب جهان به شمار میرود و یا با جنها ارتباط داشته است. بعضی از این نویسندگان حتی آثار ناصرخسرو را نخوانده بودند. دلیل آن هم محدود بودن نسخههای آثارش، زندگی مخفیانه و پنهانی، سرسختیاش در مبارزۀ بیامان سیاسی و ترویج عقیدۀ مذهبیاش بوده است. علاوه بر آن، به علت اینکه چند دهۀ آخر عمرش را در منطقهای دورافتاده زندگی میکرده است، تماس با او مشکل بود، هرگونه انتساب به او و داشتن آثارش نیز خطرناک بود و شناخت واقعی او ممکن نبود. اسماعیلیان عقیدۀ خود را به علت ترس از تعقیب و کشتار پنهان نگه میداشتند. تنها رابطان او با اسماعیلیان داعیانی بودند که به اطراف میفرستاد. او در زمان خودش شهرت داشت، ولی شهرتی که با واقعیات نسبتی نداشت...
از ۶۰۶ صفحهی این کتاب، ۳۵۰ صفحه سفرنامه است و باقی صفحات را واژهنامه و فهرست اعلام پر کرده است. عملاً نصف هزینهای که میپردازید برای واژهنامه است.
متن سفرنامه هم اکثراً دربارهی طول و عرض بناها و شهرهاست که کاملا کسلکننده است.
البته حدود صد صفحه اول کتاب هم مقدمه است که عملا بیارزش است.