واژۀ بتپرستی از دو واژۀ " بُت" و "پرستش" تشکیل شده است. معادل واژۀ بتپرستی در زبان انگلیسی Idolatry است که از واژۀ یونانی "Eidololatria" گرفته شده که این واژه نیز ترکیبی است از واژۀ Eidolonبه معنای تصویر یا مجسمه و Latreia یعنی عبادت و پرستش. بت در لغت پیکری است که از سنگ، چوب، و فلز به صورت انسان یا حیوان میسازند و آن را پرستش میکنند. واژۀ "صنم" تازی است که به همان مفهوم " بت" به زبان فارسی راه یافته است. واژۀ دیگری که کمتر به کار بردهشده و برابر بت است، واژۀ "فُغ" است.
در ادب فارسی، بت یا "صنم" بیشتر به معنی دلبر زیبا یا معشوق به کار رفته است. بُت، جسمی است مادّی که یا تراشیده و یا نگاشته شده و به هر روی محصول پندار آدمی است. ساخت و پرستش اشیاء مختلف بر مبنای مندرجات تورات، به دو نسل پس از زمان حضرت آدم باز میگردد و چنانچه در نوشتارهای مقدس نیز آمده، در زمان یعقوب پیامبر، با آنکه آورندۀ پیام از خدای یگانه سخن میگوید ولی، همزمان با تعلیمات او، بسیاری پرستش بت را بر پرستش خدای یگانه ترجیح میدادند. "آزر" پدر ابراهیم خلیل هم بتساز بوده و هم بت پرست، و این نکته در تورات و قرآن مذکور است که ابراهیم پس از روی آوردن به پرستش خدای یگانه، بت ساختههای پدر را می شکند. نباید پنداشت که با آغاز پذیرش و ستایش خدای یگانه، بتپرستی یکسره از میان رفته باشد. زندگی آدمیان هرگز از بتپرستی تهی نبوده و این امر به صور گوناگون با سرشت آدمی درآمیخته است.