- درباره کتاب صوتی ناپدیدشدگان:
رمان «ناپدیدشدگان» اثر «آریل دورفمان»، در سال ۱۹۸۱ میلادی به چاپ رسید. آریل دورفمان رماننویس، نمایشنامهنویس، استاد دانشگاه و فعال حقوق بشر آرژانتینی - شیلیایی - آمریکایی است.
رمان صوتی ناپدیدشدگان، بیانگر گوشهای از رنج و دردی است که ظلم و ستم حکومتهای دیکتاتوری برای زنان به همراه داشته است؛ زنانی که همسر، پدر و پسرانشان توسط حکومت برای بازجویی برده شده و دیگر اثری از آنها یافت نمیشود؛ و آنها از سر درماندگی حاضرند جسد عزیزان خود را بیابند و آنان را به گور بسپارند اما از حالشان باخبر باشند.
- خلاصهای از کتاب صوتی ناپدیدشدگان:
آریل دورفمان پس از کودتایی که علیه ژنرال آلنده در شیلی روی داد، در سال ۱۹۷۳ میلادی از این کشور تبعید شد و به دلیل اینکه انتشار کتابهای او در شیلی و دیگر کشورهای آمریکای لاتین ممنوع بود، کتاب خود را با نام مستعار اریک لوهمان منتشر کرد تا کتابهایش بتوانند در این کشورها هم دیده شوند.
محل وقوع حوادث این رمان صوتی، یک روستای یونانی اشغالشده است. نویسنده ظاهرا این کتاب را بر اساس تصورات خود و از زبان مردی دانمارکی روایت میکند که توسط حکومت دیکتاتوری سر به نیست میشود؛ بدین ترتیب و با توجه به اینکه دورفمان وقایع کتاب را بر اساس یک اتفاق تاریخی مشخص و مستند ننوشته است، میتوان آن را جهانشمول دانست و به هر حکومت ظالم و دیکتاتور و هر سرزمین ستمدیدهای نسبت داد. کتاب ناپدیدشدگان بیانگر این واقعیت تکاندهنده است که اگر در یک نقطه از دنیا (در این داستان، روستایی در یونان و تا جایی که میدانیم، در شیلی) چنین اتفاقات رنجآوری رویداده و صدای افراد ستمدیده بهقدر کافی بلند نباشد تا توجه و حمایتی را جلب کند، تضمینی وجود ندارد که در نقاط و ادوار دیگر جهان روی نداده باشد و یا روی ندهد....
- قسمتی از کتاب ناپدیدشدگان:
منشی از جا برخاست و شروع به خواندن دادخواست موردبحث کرد که بهموجب آن، خانم کاترینا تئوگونافیس حق و وظیفه خود میداند که شوهر متوفی خود، بخشدار سابق، آقای آندره تئوگونافیس را که به علتهای نامعلوم، اما تصادفی، درگذشته و در روز دوشنبه، هشتم ژوئن، جسد بیجانش را هنگامیکه با زنهای دیگر مشغول شستن لباس بوده یافته، به خاک بسپارد.
سپس منشی با لحنی یکنواخت و خستهکننده افزود که خانم تئوگونافیس این دادخواست را با اذعان به این واقعیت که ارتش جسد را در اختیار گرفته و درجایی نامعلوم به خاک سپرده تنظیم کرده است. به این دلایل، موجب خشنودی بسیار او خواهد بود که به او اجازه داده شود وظایف خود را بهعنوان همسر و مادر فرزندان متوفی به انجام برساند و تشییعجنازهای درخور او ترتیب دهد. او به همراه مدارک رسمی معتبر، یک گواهی غسلتعمید، یک گواهی ازدواج بهوسیله کلیسا و گواهی غسلتعمید شش فرزند که متعلق به او و آقای آندره تئوگونافیس است تقدیم میدارد.... داستان این کتاب صوتی در یک روستای یونانی و از جایی شروع میشود که مردم این روستا که در اشغال نازیها است، با جسدی مواجه میشوند که رودخانه آن را با خود آورده است. ازآنجاکه جسد قابلشناسایی نیست، زنانی که نزدیکانشان طی بازجوییهای حکومت دیکتاتوری ناپدیدشدهاند، ازجمله پیرزنی که پدر، شوهر و دو فرزندش گمشدهاند، ادعا میکنند که جسد متعلق به آنهاست؛ و در این میان، بین سروان فاشیستی که اداره امور این روستا را در دست دارد و زنان روستا، کشمکشی درمیگیرد....
- درباره ولادیمیرو آریل دورفمان:
ولادیمیرو آریل دورفمان در سال ۱۹۴۲ میلادی در بوینس آیرس آرژانتین متولد شد. کودکی خود را در ایالاتمتحده گذراند و در سال ۱۹۵۴ میلادی همراه با خانوادهاش به شیلی مهاجرت کرد؛ به همین دلیل او بیشتر به نویسندهای شیلیایی معروف است. پدرش آدولف دورفمان، از خانوادهای یهودی و استاد برجسته اقتصاد در آرژانتین و نویسنده کتاب «تاریخ صنعت آرژانتین» و مادرش نیز از خانوادهای یهودی بود. او مدتی بهعنوان استاد دانشگاه در دانشگاه شیلی تدریس کرد و سپس یک سال برای تحصیل به دانشگاه برکلی در آمریکا رفته و دوباره به شیلی بازگشت.
او اولین کتاب خود را با نام «تخیل و خشونت» در سال ۱۹۶۸ میلادی نوشت. این کتاب که در آمریکا منتشر شد، شامل مجموعه مقالاتی است درباره ادبیات آمریکای لاتین در قرن بیستم و نقش این ادبیات بهعنوان ابزار مقاومت در برابر انواع ارعاب و فشارهایی که ملتهای آمریکای لاتین تجربه میکنند.
دورفمان از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ میلادی، مشاور فرهنگی رئیسجمهور وقت شیلی، سالوادور آلنده بود و در این زمان به همراه آرماند متلارت، نویسنده و جامعهشناس بلژیکی همعصرش، کتاب «چگونه دانلد داک را بخوانیم» را در انتقاد به کمیکهای دیزنی نوشت. در شبی که علیه رئیسجمهور کودتا شد، دورفمان میبایست در کاخ ریاست جمهوری حضور میداشت اما او بیآنکه از وقایع در شرف وقوع خبر داشته باشد، شیفت خود را با یکی از دوستانش جا به جا کرد و درنتیجه از مرگ نجات یافت. او پس از خودکشی آلنده، از شیلی تبعید شد و پسازآن در کشورهای مختلفی ازجمله فرانسه، هلند و آمریکا زندگی کرد. او از سال ۱۹۸۵ میلادی در دانشگاه دوک در ایالت کارولینای شمالی آمریکا، بهعنوان استاد مطالعات آمریکای لاتین تدریس میکند.
آثار دورفمان اکثرا بیانگر ظلم استبداد و محاکمهها و تبعیده است. او در مصاحبهای میگوید:
«من دائما در تلاش هستم تا بفهمم چطور میتوان یک تجربه را صادقانه بیان کرد؛ تعداد خیلی کمی از مردم دنیا این را درک میکنند. مثلا اینکه بیشتر دوستان شما ناپدید یا شکنجه شوند و شما در جستوجوی راهی برای بیان آن به نحوی باشید که بقیه مردم در بقیه جاها بتوانند آن را خوانده و درک کنند.» کتابهای دورفمان به بیش از ۴۰ زبان ترجمهشده و در بیش از ۱۰۰ کشور به چاپ رسیده است.
نمایشنامههای دورفمان نیز مانند کتابهایش شهرت جهانی دارد. معروفترین نمایشنامه دورفمان، «مرگ و دوشیزه»، برخورد یک قربانی شکنجه سابق با مردی است که او باور دارد پیشتر شکنجهگرش بوده است. کارگردان مطرح، رومن پولانسکی نیز فیلمی موفق بر اساس آن ساخته است.
دورفمان تاکنون موفق به کسب جوایز متعددی شده که ازجمله آنها میتوان به جایزه لارنساولیویه و جایزه انجمن نویسندگان بریتانیا اشاره کرد.