قدرت از دانش واژگانی است که از دیر باز مورد تأمل قرار گرفته است. تأمل در باب قدرت، تاریخی به قدمت زندگی جمعی دارد. زندگی جمعی، روابط خاصی را میان اعضای اجتماع برقرار نموده است که بیتردید، یکی از مهمترین آنها رابطه قدرت بوده است. به همین دلیل، انسان از گذشتههای بسیار قدیم در خصوص رابطه قدرت به تأمل پرداخته، همواره درصد بوده است بهگونهای این رابطه را تنظیم نماید که از آن سود همگانی به دست آید. این دغدغه اگر چه از این حیث دغدغهای عملی تلقی گردیده، قدرت در عرصه امر عینی را مد نظر قرار داده است، پر واضح است که از حیثی دیگر دغدغهای نظری نیز محسوب میگردد. دلمشغولی ذهنی انسان از دیرباز نسبت به چیستی مفهوم قدرت و فهم سرشت آن، دغدغهای نظری به همراه داشته است، دیدگاههای گوناگونی را درباره آن بدنبال آورده است. وجه اشتراک دیدگاههای مذکور بهرغم کثرت و تنوع بسیار زیاد آنها، تلاش برای تحلیل مفهوم قدرت بوده است. آن گاه که تحلیل مفهوم قدرت در کانون توجه قرار گیرد، توجه به رویکردهای مختلف ضروری مینماید.
اسلام رویکردی خاص به مفهوم قدرت دارد. این رویکرد، تحلیل مفهومی خاصی از مفهوم قدرت را به همراه داشته است. پژوهش حاضر در صدد فهم رویکرد اسلام در تحلیل مفهوم قدرت است. این هدف به زعم نگارنده، مستلزم رویکردی درون متنی است که بر اساس آن مؤلفههای مفهوم قدرت شناسایی و تحلیل میگردد. امّا از آنجا که رویکرد درون متنی، تعمیم متن را بر تافته، از متن درجه اول و متن درجه دوم در کنار هم سخن میگوید، تحلیل مفهوم قدرت را هم با ارجاع به منابع دینی به مثابه متن درجه اول و هم با ارجاع به آثار اندیشمندان اسلامی به مثابه متن درجه دوم ممکن میداند. از این رو، در کنار مراجعه به قرآن کریم و سنت و روایات معصومین:، نگاهی به آثار اندیشمندان اسلامی ضروری مینماید. بدین ترتیب، پس از شناسایی مؤلفههای مفهومی قدرت، در قدم نخست، مراجعهای درون متنی و بر اساس اقتضائات آن به قرآن کریم و روایات صورت میگیرد و در قدم دوم، مراجعه به آثار و ادبیات اندیشمندان اسلامی. و از آنجا که اندیشمندان اسلامی با رویکردهای متعددی به فهم آموزههای قرآن کریم و روایات دست یازیدهاند، توجه به این رویکردها نیز در فهم دیدگاه آنان ضروری به نظر میرسد. بیتردید، از رویکردهای متعددی در اینباره میتوان سخن گفت که مهمترین آنها را میتوان رویکرد فلسفی، فقهی، کلامی و عرفانی دانست. بیشتر آثار و ادبیاتی که از سوی اندیشمندان اسلامی از گذشته تاکنون تدوین و ارائه گردیده است، بر اساس رویکردهای چهارگانه مذکور بوده است. با این وجود به نظر میرسد دو رویکرد نخست از اهمیت بیشتری در عرصه مطالعات سیاسی اسلامی برخوردار بودهاند. رویکرد فلسفی، سنت فلسفه سیاسی و رویکرد فقهی، سنت فقه سیاسی را در تاریخ فکر اسلامی بر جای گذاشته است. از این رو، فهم دیدگاه اسلام درباره مفهوم قدرت در کنار مراجعه به منابع اسلامی، مستلزم مراجعه به آثار فلسفی و فقهی در این باره نیز میباشد. چنین ضرورتی، سازماندهی پژوهش حاضر را پس از اشاره به مؤلفههای مفهومی قدرت و روششناسی حاکم بر پژوهش، بر اساس سه فصل رقم زده است. بر این اساس، یک فصل به تحلیل درون متنی قرآن کریم و روایات درباره مفهوم قدرت اختصاص یافته است و سپس در دو فصل جداگانه به ترتیب، تحلیل متون فلسفی و متون فقهی مورد توجه قرار میگیرد. از دیدگاه حاکم بر نوشتار حاضر، پس از مراجعه به قرآن کریم و روایات و آثار و متون فلسفی و فقهی سیاسی، میتوان به تحلیل مفهومی قدرت از دیدگاه اسلام دست یافت. اگر چه آثار و متون فلسفی و فقهی به مثابه منابع اندیشه سیاسی اسلام تلقی نمیگردد، بیتردید، مراجعه به آنها میتواند ضمن کمک نمودن به فهم صحیحتر قرآن کریم و روایات بهعنوان منابع اسلامی، نحوه شکلگیری تفاسیر و برداشتهای فلسفی و فقهی را نیز نمایان سازد. از این طریق، فهم جامعتری از دیدگاه اسلام درباره قدرت بهعنوان هدف اساسی پژوهش حاضر بدست میآید.
انجام پژوهش حاضر را وامدار نویسندگان و فرهیختگان زیادی هستم که بهطور خاص برخود فرض میدانم از مساعدتهای ارزنده پژوهشگران ارجمند پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی در دستیابی آسانتر و مفیدتر به آثار و ادبیات اندشمندان اسلامی، تقدیر نمایم. از زحمات و تلاشهای انتشارات دانشگاه امام صادق(ع) و بهطور خاص معاون محترم پژوهشی این دانشگاه جناب آقای دکتر افتخاری و همکاران محترم وی تشکر و سپاسگزاری میکنم، که بیتردید، بدون مساعدت و همکاری این بزرگواران، نشر پژوهش حاضر میسر نمیگردید. همچون دیگر پژوهشهایم، این پژوهش نیز با همدلی عزیزانم، همسر و فرزندانم، به سرانجام رسید که صبوری آنان را ارج مینهم.
منصور میراحمدی