بسیاری از تغییرات در نظام دانش جامعه مستقیما به فعالیتهای تجاری تعبیر میشوند. این نظام دانش در مقایسه با نظام بانکی، سیاسی و یا انرژیبخش فراگیرتری است. جدای از این حقیقت که اگر زبان، فرهنگ، داده، اطلاعات و مهارتی وجود نداشت هیچ تجارتی نمیتوانست درهای خودش را بگشاید؛ حقیقت ژرفتری نیز وجود دارد و آن اینکه از تمام منابع ضروری برای ایجاد ثروت هیچ کدام حساستر از دانش نیست.
تولید انبوه موج دوم را در نظر بگیرید. تغییر دادن هر محصولی در کارخانههای صنایع سنگین بیش از حد گران بود. این عمل به شدت نیازمند سازندگان افزار و قالب، طراحان ماشین و سایر متخصصان بود که نتیجه آن افزایش زمان بیکاری و عدم استفاده از ماشین بود که سرمایه، بهره و هزینه بالا سری داشت. به همین خاطر بود که اگر شما میتوانستید تیراژهای بالا و بالاتر از محصولات صنعتی را تولید کنید هزینهها سرشکن میشدند. این مسئله بود که منجر به بروز نظریه «صرفهجویی در هزینه تولید از طریق افزایش تیراژ» شد.
اما فنآوری جدید به اجرا در آوردن نظریههای موج دوم را آسانتر میکند. به جای تولید انبوه ما در حال حرکت به سمت تولید غیر انبوه هستیم که ثمره آن انفجاری از محصولات و خدمات کاملاً سفارشی شده یا نیمه سفارشی است. آخرین فنآوریهای رایانهای ساختن و تنوع نامحدود را امکانپذیر و ارزان میکند.