دانلود اپلیکیشن
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
اپیزود سنگی که دلش لک زده بود که خودش را بخاراند  پادکست داستان شب

اپیزود سنگی که دلش لک زده بود که خودش را بخاراند پادکست داستان شب

گوینده:

کانال:
داستان شب

درباره این اپیزود
ر بلندترین جای یک روستای کوهستانی ، کنار یک شیب تند، یک سنگ بزرگ بود. هرچه بیشتر آن جا می ماند، بیشتر از پیش خزه و گل سنگ تنش را می پوشاند و هر چه بیشتر خزه و گل سنگ تنش را می پوشاند، بیشتر از پیش تنش بنای خاریدن را می گذاشت. هر وقت توکایی بر پشتش می نشست و بنا می کرد بر نوک زدن گل سنگ ها و خزه های پشتش ، حسابی گل از گلش می شکفت و از فرط سبکباری آرام می گفت آخی ی ی ی ی... داستان"سنگی که دلش لک زده بود خودش را بخاراند" نویسنده :فرانتس

شناسنامه

فرمت محتوا
مدت زمان
زبان
audio
۰۸:۲۵

گذاشتن این عنوان در...

نشان‌شده‌ها
شنیده‌شده‌ها
سنگی که دلش لک زده بود که خودش را بخاراند