0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
یک شاخه
184

داستان شب - یک شاخه

راوی:

کانال:
داستان شب

درباره این اپیزود
وقتی حاج عباس ما را به حیاط ننه زلیخا آورد، تعجب کردیم. پدر، زیر سایه درخت گردو، خشکش زده بود. حاج عباس گفت :"تا دونه آخرشو بریز." پدر به ایوان ننه زلیخا نگاه کرد. پیرزن قوز کرده تو ایوان نشسته بود. پدر گفت : "چه وقت اینو فروخت؟" حاج عباس گفت : " هفته پیش."... داستان "یک شاخه" نویسنده : حسن اصغری خوانش : فاطمه کریمیان

شناسنامه

فرمت محتوا
مدت زمان
زبان
audio
۱۰:۵۷

گذاشتن این عنوان در...

نشان‌شده‌ها
شنیده‌شده‌ها
یک شاخه
یک شاخه