زندگی پستی و بلندیهای زیادی دارد و هر پستی و بلندی میتواند یک قصهی خواندنی باشد. داستانهای خوب همیشه داستان آدمبزرگهایی با دغدغههای بزرگ و عجیب که میخواهند دنیا را با کارهای بزرگ عوض کنند نیستند، گاهی داستان یک دختر کوچک که با خصایص انسانی زیبا و روحی بزرگ تلاش میکند دنیای محدود اطرافش را به جایی بهتر و دوستداشتنیتر تبدیل کند میتواند خواندنیترین کتاب دنیا باشد. آنا ماریا ماتوته در کتاب «پولینا، چشم و چراغ کوهپایه» ما را به دنیای دختر بچهای میبرد که زیباتر کردن زندگی را بلد است. این کتاب زیبا را بخوانید و سفری آرامبخش و دوستداشتنی به یک سرزمین دور داشته باشید.
«پولینا، چشم و چراغ کوهپایه» کتابی است که سال ۱۹۶۹ به زبان اسپانیایی منتشر شد. این کتاب رمانی برای کودکان است و آنا ماریا ماتوته آن را در بیست و دو فصل با توصیفهای فراوان و جزئیاتی بسیار دقیق نوشته است. او داستان کتاب را از دوران کودکی خودش و زمانی که در چهارسالگی برای بهبود بیماری کلیوی او را به منطقهای کوهستانی، نزد پدربزرگ و مادربزرگش فرستادند الهام گرفته است.
کتاب پولینا از زبان شخصیت اول که دختری به نام پولیناست روایت میشود. پولینا پدر و مادرش را از دست داده است و یک بیماری سخت باعث شده است تمام موهای سرش ریختهاند. او را برای طیکردن مراحل درمان و بهبودی سریعتر به کوهپایه نزد مادربزرگش میفرستند و در آنجاست که پولینا تبدیل به چشم و چراغ کوهپایه میشود و دیگر هیچکس نمیتواند دل از این دخترک شیرین و دوستداشتنی بکند. نین، پسرکی نابیناست که پس از پولینا به ییلاق میآید و تمام توجه پولینا را به خود جلب میکند. در ادامه پولینا با روشی که خودش ابداع میکند به نین خواندن یاد میدهد.
کتاب پولینا در سراسر جهان با استقبال زیادی مواجه شده و به زبانهای زیادی برگردانده شده است. هرچند بیش از نیمقرن از اولین چاپ کتاب پولینا میگذرد این داستان هنوز هم طرفداران زیادی در نقاط مختلف جهان دارد.
آنا ماریا ماتوته نویسندهی اسپانیایی متولد سال ۱۹۲۵ است. دوران کودکی ماتوته در اسپانیا با ناآرامیهای زیادی همراه بود که ردپای آن را میتوان در آثار این نویسندهی اسپانیایی دید. ماتوته جنگ داخلی اسپانیا در سال ۱۹۳۶، پیروزی ملی گرایان در ۱۹۳۹، دوران دیکتاتوری نظامی فرانکو را دیده و آنها را در آثارش بازتاب داده است. بیشترین درونمایهی آثار آنا ماریا ماتوته خشونت، ازخودبیگانگی، رنج و بدبختی بود. او در دوران فرانکو بهخاطر نوشتههایش تحتفشار بود و بسیاری از آثارش تحت سانسور منتشر میشدند.
ماتوته با وجود فشارهای موجود کتابهای زیادی نوشته است که از میان آنها میتوان به «هابیل»، «پایان واقعی زیبای خفته»، «ملخ سخنگو و صدای گمشده» و «مسافر قاچاق کشتی اولیس» اشاره کرد. پس از سال ۱۹۷۵ و سرنگونی فرانکو بسیاری از داستانهای او بدون سانسور منتشر شدند. در سال ۲۰۱۱ نمایشگاهی برگزار شد که در آن آثار سانسور شدهی او در کنار نسخهی اصلی نمایش داده شد. آنا ماریا ماتوته سال ۲۰۱۴ براثر سکتهی قلبی در خانهاش در بارسلون در گذشت. او در طی دوران فعالیتش جوایز زیادی را دریافت کرده است از میان مهمترینهای آنها به جایزهی «میگل د سروانتس» و «جایزه ملی ادبیات اسپانیا» را نام برد. او همچنین سومین زنی است که به عضویت آکادمی سلطنتی اسپانیا در آمد.
کتاب پولینا، چشم و چراغ کوهپایه تاکنون چندین و چند بار به فارسی برگردانده شده است. اولین انتشار این کتاب در ایران به سال ۱۳۵۲ برمیگردد. آن زمان انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این کتاب را با نام «پولیانا، روشنایی کوهستان» منتشر کرد. پس از آن این کتاب در طی سالهای گذشته چندین و چند بار با ترجمهی محمد قاضی و از سوی ناشران مختلف منتشر شده است. انتشارات کانون فرهنگی کودکان و نوجوانان کتاب صوتی پولینا، چشم و چراغ کوهپایه را با صدای گلاره عباسی بازیگر سینما و تلویزیون منتشر کرده است. میتوانید کتاب صوتی پولینا نوشتهی آنا ماریا ماتوته را با ترجمهی محمد قاضی و گویندگی گلاره عباسی را در همین صفحه از فیدیبو دانلود کنید.
پولینا یک داستان زیبا و انسانی است. داستانی پر از آرامش که در دل طبیعت اتفاق میافتد. این داستان از زبان دخترک ده سالهای نوشته شده است که رنج و درد را میشناسد و احساسات واقعی دارد. آنا ماریا ماتوته که در تمام دوران نویسندگیاش دغدغهی انسانیت را داشته در شخصیت پولینا، انسانی متعالی را تصویر میکند. انسانی مهربان و خوشنیت که برای همنوعش اهمیت قائل است و برای اینکه دنیا جای بهتری باشد تلاش میکند. قلم روان و زیبای آنا ماریا ماتوته و توصیفات دقیق و زندهاش باعث شده است هرکسی میتواند خودش را در دنیای پولینا تصور کند. پولینا، در داستان ماتوته خواستهی عجیبی ندارد او تنها لبخند، شادی و زیبایی میخواهد و برای آن تلاش میکند. کتاب پولینا برای گروه سنی نوجوان نوشته شده است اما برای تمام بزرگسالانی که در دنیای ماشینی و پر دغدغهی امروز دلشان برای شادیهای ساده و عمیق تنگ شده است کتاب مناسبی است. این کتاب طعمی شبیه یک آبنبات ترش و شیرین دارد، آن را بچشید و لذتش را با تمام وجود درک کنید.
همان شب وقتی ماریا من را میبرد که بخواباند همهاش به فکر نین بیچاره بودم که با وجود آنهمه منظره زیبای کوهستان نمیتوانست چیزی ببیند. این فکر رنجم میداد و من احساس میکردم چیزی مثل سنگ روی سینهام سنگینی میکند. درحالیکه ماریا مشغول آمادهکردن شیر من بود گفتم: ماریا تو را به خدا کمی از این نین با من حرف بزن. ماریا آهی کشید و گفت: تو که خودت آن طفلک را دیدی، نین کور از مادر متولد شده است و هیچ کاری هم نمیشود برایش کرد. گفتم من خیلی برایش غصه میخورم. ماریا موهایم را نوازش کرد و گفت: وقتی موهایت بلندتر شدند آنها را به شکل دو رشتهی زیبا خواهم بافت. ولی حس کردم که ماریا این حرف را فقط به این دلیل گفت که غصهی کوری نین از دلم بیرون برود. گفتم: ماریا، دلم میخواهد با نین خیلی دوست بشوم. او در اینجا زیاد خواهد ماند؟ هرسال به اینجا خواهد آمد؟ خواهش میکنم از نین برایم حرف بزن. ماریا گفت: خیلی خب. زودتر برو حمام، هروقت برای خوابیدن حاضر شدی صدایم کن تا برایت حرف بزنم. بهسرعت حمام کردم، آب خیلی گرم بود اما از آن لذت میبردم زیرا حس میکردم که خون بهسرعت در تمام بدنم میدود، کاری که از هر چیزی بیشتر دوست میداشتم این بود که به سرم صابون بزنم. چون از کف صابون زیاد خوشم میآمد. از کف سفید و لطیف. وقتی ماریا از بالا آب روی سرم میریخت چشمهایم را میبستم. از این کار هم خیلی خوشم میآمد چون قلقلکم میآمد، دلم میخواست بخندم. بعد وقتی ماریا من را در حولهای میپیچید و تنم را با آن خشک میکرد باز لذت میبردم. موهای کوتاهم نرم و ژولیده میشدند. وقتی در آینه نگاه میکردم بازهم دلم میخواست بخندم. چون سم با آن موهای ژولیده شبیه سر شانهبهسر میشد. آه، خدایا! چرا انقد زشت بودم و حتماً دیگران هم وقتی نگاهم میکردند همین احساس را داشتند. فکر کردم شاید حداقل نین فکر کند که خوشگلم. او که نمیتواند من را ببیند. اما این فکر هم تسکینم نمیداد. چون هرچه بیشتر دربارهاش فکر میکردم میدیدم که نابینایی نین وحشتناکتر است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 456.۷۹ مگابایت |
مدت زمان | ۰۵:۳۲:۳۳ |
نویسنده | آناماریا ماتوته |
مترجم | محمد قاضی |
راوی | گلاره عباسی |
ناشر | انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۱۲/۱۸ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 8,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
نمیدونید با چه عشقی این فایل رو خریدم که... انقدر تو ذوقم خورد وقتی مدل روایت رو گوش دادم، تمام نوستالژی دوره بچه گی م رو با این طرز روایت خراب کردید خانوم گلاره عباسی. داستانی پر از احساس و روح نمیدونم چطور انقدر بی روح و یکنواخت تونستید روایت کنید.
اگر میخواهید خاطرات خوش دوران نوجوانی را مرور کنید این کتاب را بخوانید اگر میخواهید این خاطرات را نابود کنید به نسخه صوتی آن گوش بدهید ،خوانش بیروح با صدای زمخت و بیاحساس خواننده کتاب تمام حس نوستالژیکی که داشتم را نابود کرد حیف وقت حیف پول
خوانش کتاب خوب نیست. خیلی از کلمه ها حتی واضح بیان نمیشه. بهتره کار صوتی کردن کتاب رو به متخصص هاش واگذار کنیم. موسیقی هم اصلا با متن هماهنگی ندارد. میشد از موزیک ها سنتی اسپانیایی استفاده کرد.
داستان زیبایی است که با احساس و دلنشین روایت میشه. موسیقی متن هم باعث میشه فضای قصه رو بهتر درک کنیم. بنظر من این داستان محدودیت سنی نداره و برای هر سن و سالی میتونه جالب باشه
کتاب خوبیه، من برای دخترم نسخه صوتی گرفتم ، خوشش اومد اما انتظار نداشتم بعضی از فصلهای کتاب مثل فصل ۱۰ رو نداشته باشه و شما در حقیقت یک کتاب ناقص رو خریداری می کنی.
من گلاره عباسی رو خیلی دوست دارم ولی نمیدونم چرا این داستانو انقدر خشک و بی احساس خوانده. رامین ناصرنصیر خیلی قشنگتر خوانش میکند.
کتاب بسیار خوب و ملایم، روایت گلاره نیز خیلی آرامش بخش است، ولی متأسفانه فصل دهم را نداشت.
من نسخه چاپی کتاب رو خوندم داستان جالبی داره
من لذت بردم انگار خاطرات دوران کودکی خودم با مادر بزرگ دوست داشتنی ام بود
سلام فصل های آخر کتاب از فصل سیزده به بعد باز نمیشه