کتاب مثلها و قصههایشان دی توسط مصطفی رحماندوست نوشته شدهاست. این کتاب مجموعهای از ضربالمثلهای ایرانی و قصه هایشان است. این کتاب سی ضرب المثل را به همراه داستان آن بیان میکند. کشورمان ایرانی از غنیترین ادبیات و فرهنگها را دارد.
ضربالمثلها چکیدهای از ادبیات و فرهنگ هستند. زیرا این ضرب المثلهای ایرانی، روایتی از زندگی زمانهای قدیم کشورمان هستند. آقای رحماندوست قصهی این ضرب المثلها را با زبانی کودکانه نوشته است. کتب مثلها و قصههایشان شامل سی داستان است. این سی داستان به نام سی روز ماه دی نوشته شدهاند. در اینجا به اختصار داستان یک ضربالمثل را برایشان شرح میدهیم.
داستان ضربالمثل قوز بالای قوز درمورد مردی گوژ پشت است. این مرد گوژ پشت همیشه از دست قوز کمرش ناراحت و غمگین بود. یکی از شبهایی که او خوابش نمیبرد، تصمیم گرفت به حمام برود. مرد بدون توجه به صداها به حمام رفت و دید که گروهی در حال رقص و پایکوبی هستند. پس از گذشت چند دقیقه مرد نیز به آنها ملحق شد و شروع به پایکوبی کرد. اما زمانی که به صورت اتفاقی نگاهی به پاهای دیگر افراد انداخت متوجه شد که آن ها سُم دارند و جن هستند. مرد کمی ترسید، اما به روی خودش نیاورد. جنها که آن شب شاد بودند، قوز پشت مرد را برداشتند و او را از شر این ناراحتی رها ساختند. فردای آن روز مرد به بازار رفت و داستان را برای دوستش تعریف کرد. دوست او نیز گوژ پشت بود. مرد دوم شب به حمام رفت و خواست که جنها او را نیز درمان کنند. اما آن شب جنها حال مساعدی نداشتند و قوز دیگری بر پشت او قرار دادند. از آن زمان تاکنون کسی که هنوز مشکلش تمام نشده مشکل دیگری برایش پیش میآید میگویند که قوز بالای قوزش آمدهاست.
کتاب صوتی مثلها و قصههایش دی سال 1398 توسط انتشارات نوین کتاب منتشر شد. گویندگان این کتاب صوتی احترام برومند، مریم نشیبا، بهرام شاهمحمدلو و مصطفی رحماندوست هستند. شما میتوانید کتاب صوتی مثلها و قصههایش دی ، به قلم مصطفی رحماندوست، صدای احترام برومند، مریم نشیبا و مصطفی رحماندوست و انتشارات نوین کتاب از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
مریم نشیبا در سال 1325 در تهران به دنیا آمد. او پس از اتمام دوران تحصیل مدرسه وارد دانشگاه شد. نشیبا فارغ التحصیل رشتهی جغرافیای اقتصاد است. احترام السادات برومند یزدی که اهل هنر وی را با نام احترام برومند میشناسند، در بیستمین روز از فروردین ماه سال 1326 در تهران چشم به جهان گشود. بانو احترام برومند خواهر دو نفر از بهترین هنرمندان ایران یعنی خانم راضیه برومند و مرضیه برومند است.
مصطفی رحماندوست در یکم تیرماه سال 1329 در شهر همدان به دنیا آمد. او از کودکی علاقه بسیاری به ادبیات فارسی داشت. به همین از یازده سالگی آثار حافظ و سعدی را حفظ میکرد. او یکی از کتابخوانترین بچههای مدرسه بود. پدرش نیز از علاقه مصطفی بسیار حمایت میکرد. پس از خواندن اشعار شاعران بزرگ ایرانی او پی برد که توانایی در زمینه شاعری دارد. به همیت دلیل او تصمیم گرفت در رشته ادبیات به تحصیل بپردازد. او پس از اتمام دوران تحصیل در مدرسه، وارد دانشگاه شد. آقای رحماندوست تا قبل از ورود به دانشگاه در همدان زندگی میکرد. به همین دلیل برای ادامه تحصیل در دانشگاه به تهران مهاجرت کرد و به دانشگاه رفت. آقای رحماندوست دانش آموخته رشتهی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. آنقدر استعداد او در این زمینه درخشان بود که توانست مدرک دکتری درجه یک هنر را از آن خود کند. آغاز فعالیت او به عنوان مدیر مرکز نشریات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان او را به سمت ادبیات کودک و نوجوان سوق داد. او برای بیش از سه نسل از کودکان ایرانی داستان و شعر نوشتهاست. کمتر کسی را میتوان یافت که آثار او را ندیده و نخوانده باشد.
حالا من میو
یکی بوده، یکی نبود. کارگری بود که صبح تا شب به سخنی کار میکرد. شب به خانه میآمد و نان و پنیری میخورد و شکر خدا میکرد و میخوابید تا فردایی برسد و کار و تلاشی دیگر.
یک شب وقتی کارگر خسته از کار روزانه به خانه برمیگشت. با خود گفت: این که نشد. هر شب نان و پنیر هر شب نان و پنیر. آدم برای کارگری هم که شده، به قوت بازو احتیاج دارد. بهتراست امشب کمی پول خرج کنم و با پول مختصری«جگر و دنبهای» کبابی؛ چیزی بخرم که کمی جان بگیرم.
با این فکر کارگر به دکان رفت و کمی جگر و دنبه و نان خرید و با عجله به خانه رفت که تا غذایش سرد نشده و از دهن نیفتاده شکمی از عزا درآورد.
تک و تنها درخانه نشست. سفرهی کوچکی را روی زمین پهن کرد و بسم اللهی گفت و مشغول خوردن شد. هنوز اولین لقمه را قورت نداده بود که نمی دانم از کجا، سروکلهی گربهای پیدا شد و آرام آرام آمد و کنار سفره نشست و گفت:«میو». کارگر گرسنه لقمهای به دست گرفته بود که به دهان ببرد. چشمش به چشمهای پر خواهش گربه افتاد و گفت:«حیوان بیچاره! تو هم مثل من گرسنهای» نه؟ حتماً تو هم مثل من مدتهاست که گوشت و غذای گرم نخوردهای»؛ بعد لقمه را جلوی گربه گذاشت و گفت:«چه میشود کرد. تو هم مهمانی و مهمان حبیب خداست.»
گربه با شتاب لقمهی غذا را به دهان برد و خورد. کارگر داشت لقمهی بعدی را برای خودش آماده میکرد که گربه دور دهانش را لیسید و باز هم جلو آمد و گفت:«میو»
کارگر به خیال این که گربهی گرسنه و بیچاره را از خودش نرنجاند. لقمهی بعدی را هم جلوی گربه گذاشت و برای خودش با عجله لقمه گرفت و به دهان برد.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 173.۶۱ مگابایت |
مدت زمان | ۰۳:۰۰:۳۵ |
نویسنده | مصطفی رحماندوست |
راوی | مصطفی رحماندوست |
راوی دوم | مریم نشیبا |
راوی سوم | احترام برومند |
آهنگساز | مهدی زارع |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۷/۱۰ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
مجموعههای ایرانی این شکلی رو با تخفیف خاصی ارائه بدین تا مخاطبین بتونن این گنجینهها در چند نسخه برای خود و دیگران تهیه کنن و هدیه بدن فیدیبو توی فرهنگسازی خیلی عالی و دوست داشتنی هستی واقعا این مجموعه یکی از بهترینهایی بود که شنیدم
خیلی قشنگ بود. تشکر
خی لی آموزنده وجالب جلد های بعدی را هم میخرم و گوش می کنم
خیلی روایتگر یه زیبایی داره
زیبا بود ممنون
بسیار عالی و آموزنده بود . ممنونم ??????
خیلی عالی بود من خودم قسمت تابستان این کتاب رو دارم
ای کاش کل کتاب های صوتی قسمتاش کم باشه
هیچ وقت ازش سیر نمی شی خیلییییییی کتاب قشنگیه
خیلی عالی ممنون از آقای رحماندوست