داستانهای فبکی را «داستان فکری» نیز مینامند. داستانهای فکری، به آن دسته از داستانهایی گفته میشوند که کودکان را تشویق میکنند تا سؤالهای خود را درباره عناوینی مانند ماهیت، ظاهر، نظم در طبیعت، قدرت، آزادی، حقوق، ذهن وبدن، فرهنگ، حقیقت، خوبی، زیبایی، انصاف و دوستی مطرح کنند. درباره تجربه خود پیرامون زمان و تغییر بحث کنند و روابط و محیط را بررسی کنند. این داستانها کودکان را به پرسیدن، بحث کردن، جستجوی معنا، بررسی پیامدها و پیش فرضها، استفاده از ملاکها و کاوش نظرات گوناگون دعوت میکنند. تفکر، مهارتهای استدلال، اعتماد به نفس، قضاوت خوب را در کودکان پرورش میدهند و مطالبی را فراهم میکنند که کندوکاو فلسفی با کودکان را تجربه کنیم. نویسندگان این مجموعه از کتابها فیلسوفان و تربیت کاران اصلی «فلسفه برای کودکان» از سراسر عالم هستند.
شارپ در تعریف داستان فلسفی میگوید: «داستان فلسفی، کوششی است که کودکان را به کندوکاو در مورد مفاهیم و شیوههای فلسفی ترغیب میکند». داستانهای فبک، مانند تخته پرشی مناسب به سوی کندوکاو و تحقیق هستند، عواطف و احساسات کودکان را موشکافی و با واقعیتهای عینی پیوند میدهند تا به کودک کمک کنند با مفاهیم فلسفی و تجربههای روزانه خود در گیر شود. وقتی کودکان در حال ایجاد حلقههای کندوکاو فلسفی هستند و برای بیان سؤالات و کندوکاوهایشان از داستان استفاده میکنند، آنچه باعث تأمل و دقت و توجه آنان در مفاهیم سؤال برانگیز داستان و پرسشها شده است، از تجربه خودشان نشأت گرفته است.
مجموعه مسائلی که با رشد مهارتهای مهم شناختی کودکان مرتبط است و منجر به مهارتهای تفکر و استدلال آنان میشود، باید در قالب داستانها و رمانها بیان شود. این داستانها چون در بردارنده ایدهها و مفاهیم فلسفی هستند، کودکان را به شکلی بسیار جالب و عمیق وارد حیطه فلسفه میکنند. داستانهای فبک سعی دارند کودکان را وادار کنند که خودشان به فلسفه بپردازند. آنها تاریخ فلسفه را به نحوی بازسازی میکنند که تاریخ فلسفه در لابه لای تجربههای کودکان داستان اتفاق بیفتد. این بازسازی، فرآیند پرسش و پاسخ را مدلسازی میکند، مفاهیم مطرح شده، کودکان را به سؤال کردن بر میانگیزاند و برقراری ارتباط آنها را در کلاس تسهیل میکند و آنها را بر آن میدارد که روش فلسفی را وارد زندگی روزمره خود کنند.
داستانهای فلسفی، فرصتهای بیپایانی در جهت مشغول کردن فرد به تخیل اخلاقی (یا کاربردی) فراهم میسازند که برای افزایش تعمق انتقادی برای ارائه قضاوتی خوب ضروری اند. اصول به تنهایی نمیتوانند آنچه را برای تصمیم گیری خردمندانه نیاز داریم، به ما بدهند. داستانهای فلسفی زمینه خاصی را با ویژگیهای خاصی، در شرایطی منحصر به فرد در اختیار کودکان قرار میدهند کودکان در حین بحث درباره پرسشهای برخاسته از متن، به ویژگیهای خاص این داستانها نیز توجه میکنند . داستانهای فبک، بدون برجسته کردن و اشاره مستقیم به کودکان و مشکلات آنها، پرده از احساسات ابتدایی که هر کودکی ممکن است داشته باشد بر میدارند و امکان بررسی آنها را فراهم میکنند. بدین ترتیب کودکان میتوانند درباره احساسات واقعی شخصیتهای داستان صحبت کنند و با کمک هم تلاش کنند بفهمند که چرا احساسات خودشان مانند احساسات شخصیتهای داستان است.
بنابر آنچه گفته شد موثرترین راه فکرپروری در کودکان استفاده از داستان است. لیپمن و شارپ و فیلیپ کم، به عنوان خالق داستانهای فکری، به این برنامه قوت بیشتری بخشیدند. این افراد اعتقاد راسخی به خلق داستانهایی با موضوعهای فکری فلسفی دارند و از داستانهای موجود در ادبیات کودک استفاده نمیکنند و معتقدند ادبیات کودکان قلمرو وسیع، دشوار و نسبتاً ناشناخته از نوشتهها و مکتوبات است. بخش اعظم آن برای خانهها و کتابخانهها و یا استفاده گاه و بیگاه تنظیم میشوند اما کتابهای فبک، ابزارهای مورد نیاز تفکر فلسفی را برای آموزش به خواننده فراهم میکند و برای استفاده در کلاس درس تهیه شده است، جایی که در آن معلمی وجود دارد. این نظر که کمابیش مورد تأیید لیپمن و سایر همکاران وِی قرار دارد، بعضاً مورد انتقادهایی نیز قرار میگیرد. برای مثال فیشر معتقد است، در صورتی که معلم یا مربی، داستان را با مضامین بحث برانگیز یا طرح سؤال ارتقا دهد، میتوان هر متن داستانی را به عنوان مبنایی برای مباحثۀ فلسفی و تفکر، مورد استفاده قرار داد.