محال است بتوانید پای خود را در یک رودخانه دوبار فرو کنید. چرا که بار دوم نه فرد همان فرد است و نه رودخانه همان رودخانه
هراکلیتوس فیلسوف یونانی قرن پنجم پیش از میلاد از تاثیر اشیا در زندگی ما سخن گفته است که میتوان بازتاب این فلسفه را به خوبی در آثار پیمان هوشمندزاده دید. اشیا در شرایط زمانی متفاوت هویت متفاوتی دارند که تنها با آنچه به درستی مراقبه خوانده میشود قابل درک است. کتاب روی خط چشم شاید به طور کلی حکایت مراقبهی پیمان هوشمند زاده در زندگی خودش یا شخصیتی خیالی است. او در این کتاب با نگاهی متفاوت به اشیا جان میبخشد و تعریف جدیدی از تاثیر آنها را در زندگی ما بیان میکند.
در صفحات آغازین کتاب میخوانیم که پیمان هوشمند زاده کتاب را به علی پسر شبنم تقدیم کرده است. اگرچه ارتباط واقعی داستانهای کتاب با علی پسر شبنم معلوم نیست اما هوشمند زاده برای نامگذاری فصلهای کتابش از حروف الفبای فارسی به ترتیب"ر،س، ب، ی، م، پ،ل، ن، ش و ع" استفاده کرده است که با کمی برهم زدن آنها میتوان عبارت علی پسر شبنم را از آنها استخراج کرد. توضیح این نامگذاری و هویت رمزآلود علی پسر شبنم شاید اولین نکتهای است که در نگارش کتاب جلب توجه میکند و بعید است غیر از نویسنده شخص دیگری امکان توضیح آن را داشته باشد. یکی از ویژگیهای جذاب این کتاب نامبردن از برندها و خصوصیاتی است که بسیاری از نویسندگان به هر دلیلی از آن اجتناب میکنند. به عنوان مثال شخصیت اصلی کتاب از مغازه دار جای چای شهرزاد و پیف پاف را میپرسد. اگرچه ماهیت این چیزها را برای نسلهای آینده باید با پاورقی توضیح دهیم اما زندگی روزمرهی امروز ما را همین اقلام و درگیریهای ما با آنها شکل داده است.
مجموعه داستان کتاب روی خط چشم از ده داستان کوتاه تشکیل شده است که اگرچه با یکدیگر ارتباطی ندارند و نیازی نیست که به ترتیب خوانده شوند اما فضای عمومی آنها فضایی یکنواخت و یکسان است. آنچه بیش از همه در نگارش این اثر جلب توجه میکند نگاه متفاوت نویسنده به اشیا است. نویسنده در موقعیتهای بسیاری از داستان خود به توضیح و تشریح یک شی روزمرهی پیشپاافتاده و نقش آن در زندگیاش میپردازد. یک داستان را دربارهی کیسهی فریزر یا مایع ظرفشویی مینویسد یا بخش بزرگی از یک داستان را به توضیح شرایط یک فنجان سپری میکند. این روند کلی که در تمام داستانهای این مجموعه به چشم میخورد واضح است که نشانی از اهمیت آن شی در زندگی نویسنده ندارد و پشت پردهی این توصیفات گسترده هوشمندزاده در تلاش برای انتقال مفهومی ناب تر و متفاوت بوده است.
روی خط چشم شما را به این فکر میاندازد که تا چه اندازه نسبت به محیط اطراف و زندگی خود آگاهی و هوشیاری دارید. این باب فکری را در ذهن شما باز میکند که تا چه حد ممکن است آنچه در زندگیتان نادیده گرفتهاید نقش حیاتی و اصلی را در زندگی شما بازی کند. پیمان هوشمند زاده توانایی منحصر به فردی در ساده نویسی دارد. سبک روایتگری او به شکلی است مخاطب را به راحتی در داستانهای خود غرق میکند.
پیمان هوشمندزاده عکاس و نویسنده ایرانی در سال 1348 در تهران متولد شد. او فارغ التحصیل رشته عکاسی از دانشگاه آزاد اسلامی است. فعالیتهای هنری هوشمندزاده با عکاسی خبری در نشریات آغاز شد اما در ادامه به فعالیت مستقل روی آورد. نوع نگاه هوشمندزاده به عکاسی و هدف او از به تصویر کشیدن موضوعات خاص، موفقیتهای بزرگی را برای اون به ارمغان آورد. علاوه بر آن، هوشمندزاده نمایشگاههای انفرادی و گروهی متعددی را کشورهای مختلفی مانند استرالیا، بلژیک، یونان، گرجستان و ... برگزار کرده است.
اولین کتاب پیمان هوشمند زاده، مجموعه داستانی با عنوان "دو تا نقطه" توسط نشر آرویج در سال 1379 به چاپ رسید. او تنها پس از یک سال دومین مجموعه داستان خود را با عنوان وقت گل نی روانه بازار کرد. ها کردن، لذتی که حرفش بود و شاخ اشاره نام 3 کتاب دیگر اوست که نشر چشمه آنها را راهی بازار کرده است. در میان آثار او که اغلب مجموعه داستان هستند میتوان ردپای عکاسی را مشاهده کرد. کتاب لذتی که حرفش بود روایتگر خاطرات و تجربیات پیمان هوشمند زاده در عکاسی است که به خوبی توانسته است توجه مخاطبان را به خود جلب کند.
مجموعههای اهل اسب (نشر نظر) و 100 (نشر ماهریز) نیز نام دو کتاب دیگر که پیمان هوشمند زاده هستند که به عکسهای او اختصاص دارد.
پیمان هوشمندزاده یک عکاس بنام و برجسته است که جوایز ملی و بین المللی مختلفی را در کارنامه هنری خود ثبت کرده است. از جوایز پیمان هوشمندزاده میتوان به نفر سوم نهمین دوسالانهی عکس ایران در سال1383 و نفر دوم جشنوارهی عکس مطبوعات سال 1387 اشاره کرد. از دیگر افتخارات او در عرصه جهانی کسب مدال طلا در نمایشگاه بینالمللی عکس کودک در سال 1377 است. هم چنین او در مسابقهی بینالمللی عکس مستند در سال 1376 جایگاه دوم و در فیاپ دوسالانهی بینالمللی عکاسی مدال برنز را از آن خودش کرد.
پلاستیکها میچرخند. جابهجا میشوند. از خانهای به خانهی دیگر میروند. حرکت میکنند. نزدیک میشوند. دور میشوند. پیغامی میآورند. پیغامی میبرند. پلاستیکها سرنوشت عجیبی دارند. هر زمزمشان یک اتفاقاند. اتفاقی که در سکوت پیش میرود و بهظاهر بیآزار است. پیش میروند و نمنم به جلو میخزند. در لایهای از سکوت که آشکارا محافظشان است تا کسی به آنها شک نکند. شک نکند که چه طور می میخزند به خانههای ما. شاید دارم خیالاتی میشوم. ولی بعدازاین همه وقت کمکم به این نتیجه رسیدهام که روی یک چیزهایی تأثیر میگذارند. که انگار از همین چرخش, حیات میگیرند. اما سکون به معنی مرگشان نیست. در سکون انرژی میگیرند. انرژیای برای حرکت از جایی بهجای دیگر. این اواخر هرجایی که میروم دنبالشان میکنم، پیگیرشانم. مشغولم کردهاند. جالب اینکه خانهی آخر همهشان، حداقل همینهایی که دوروبر ما هستند. کیسههای همین دوست و آشناهای خودمان، خانهی ماست. همهشان همینطور توی فامیل میچرخند تا آخر برسند به ما. زنم عاشق پلاستیک است. کیسه پلاستیک. این جریان را خیلی اتفاقی فهمیدم. درست توی خانهتکانی دو سال قبل. خودش هیچوقت در این باره چیزی به من نگفته. حتا همین حالا هم اگر بداند. که بعید می دانم. به روی خودش نمی آورد. البته منم کاری نکرده ام که شک کند. فقط گاهی. گاهی که توی آشپزخانه می چرخد و مشغول صحبت هستیم. حین کار کیسه ای را جا به جا می کند و یک دفعه سکوت بدی می شود ولی هیچ کدام به روی خودمان نمیآوریم. او کیسه را برمیدارد، تا میکند. رویش دست میکشد و هوایش را میگیرد و میگذارد توی کابینت. اینطور وقتها یا وقتهایی شبیه این، هیچ وقت به هم نگاه نمیکنیم. هر دو سعی میکنیم هر چه زودتر سکوت را بشکنیم تا جریان را یکجوری جمع کرده باشیم. البته چند وقتی ست فهمیدهام کیسههای توی کابینت چندان اهمیتی ندارند. درنتیجه حساسیت کمتری ایجاد میکنند. آنها کیسههای درجه سهای هستند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 719.۷۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 102 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۲۴:۰۰ |
نویسنده | پیمان هوشمند زاده |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۴/۱۷ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
هوشمندزاده قلم قویای دارد، در توصیف جزئیات و شخصیتپردازی خوب عمل میکند و زاویهدیدهای خوبی انتخاب میکند. بعضی از داستانها را دوست داشتم، بعضی دیگر را بهخاطر تکایده بودن و ابتر ماندن موضوع اصلی نه. ایراد اصلی کتاب، ایراد ویرایشی و غلط نوشتن کلماتی مثل «حتماً»، «فعلاً» و... است. کتاب را پیشنهاد میکنم. پ.ن: گمان کنم در صفحهآرایی ا یراداتی اتفاق افتاده و بعضی داستانها تکراری آمدهاند.
بیشتر از نیمی از داستانها تکراریه ولی در کل سبک نوشتاری نویسنده برام جالب بود و تفاوتش رو دوست داشتم.گاهی ذهن احتیاج به ساختار شکنی داره
پیمان هوشمندزاده بهسبب حرفهاش (عکاسی) نگاهی دقیق به جزئیات داره که ردپای این نگاه توی این مجموعه هم دیده میشه.
بعضی از داستان های کتاب تکرار شده و بعضی ها هم بی پایان موندن!
من دوست نداشتم.
افتضاح