از هنگامیکه میان ایرانیان و اعراب پیش از اسلام روابطی بهوجود آمد، ادبیات عربی و ادبیات فارسی بهتدریج با هم ارتباط یافتند و این ارتباط با ظهور و گسترش اسلام رفتهرفته بهحدی پیشرفت کرد که میتوان آن دو را دو شاخه از یک درخت یا دستکم دو اصل نزدیک به هم دانست که در آنها صفات مشترک و مشابه بسیار است، و این از آن جهت است که هریک به اندازهای از اندیشهها و ویژگیها و قالبهای ادبی دیگری بهره گرفته است که اگر هرکس بخواهد هریک از این دو را با گونههای مختلف و متنوع آنها بهطور علمی و صحیح بداند و مراحل تحولات آن را از راه تتبعات تاریخی دنبال کند، ناچار است تاریخ ادبیات زبان دیگر را نیز بداند و از تحولات هر دو و تأثیری که هریک در عصرهای گوناگون در دیگری بهجای گذارده و همچنین از خصایص ادبی هر دو زبان در دورههای تاریخی بهخوبی آگاه باشد. این نخستین فریضۀ ادبی پژوهندگان ادب و تاریخ است که تاریخ هریک از آن دو زبان و موارد آمیزش و برخورد آنها و مزایای هریک را بهنیکی بدانند.
هرقدر دامنۀ این تحقیقات گسترش مییابد، بر رشتهها و شاخههای آن میافزاید و موضوعهای تازهتری خودنمایی میکند که هنوز در هالهای از ابهام و تیرگی قرار گرفته جز از راه چنین تحقیقات مشترک جلوه و جلایی نخواهد یافت چون طی تاریخ، ازنظر اثربخشی و اثرپذیری ادبیات، این دو زبان مرتبط بودهاند و پیوند و گرایش و دادوستد لغوی و فکری با هم داشتهاند؛ بهویژه در دورانی که هریک از دو زبان دارای ادبیاتی عالی و انسانی بودند.
اگر بخواهیم که دربارۀ ادب و فرهنگ و تمدن خود در همۀ ابعاد و اشکال و با همۀ عناصر تشکیلدهندۀ آن مطالعه کنیم و عواملی را که در آن اثر گذارده و یا از آن اثر پذیرفتهاند بهخوبی بشناسیم، ناچار باید دامنۀ این تحقیقات مشترک را توسعه دهیم.
هرچه بیشتر در پژوهشهای تاریخی و ادبی خویش پیش میرویم، بهتر درمییابیم که فرهنگهای گذشتۀ این دو زبان، که پایه و اساس فرهنگ کنونی آنها را تشکیل میدهند، تا چه حد در یکدیگر مؤثر بوده و از یکدیگر کسب نیرو کردهاند، این امر موجب شگفتی نیست، زیرا همانگونهکه تمدن و فرهنگ در سرزمینهای غربی عالم اسلام در لباس زبان عربی جلوهگر شده در سرزمینهای شرقی آن در کسوت زبان فارسی خودنمایی کرده است و اینجاست که این دو زبان دو رکن اساسی تمدن و فرهنگ اسلامی بهشمار میروند و بدون وقوف بر این دو، درک کامل این تمدن و تاریخ آن میسّر نیست.
برای کشف علل و عوامل پیوستگی این دو فرهنگ و تحولات سرچشمهگرفته از آن در دورههای گوناگون تاریخی، که پرشمار و فراواناند، آگاهی و وقوف کامل به سابقۀ طولانی این دو جریان لازم و ضروری است؛ آن هم با دقت و احتیاط تمام و ممارست و تجربههای فراوان و با جستوجوی ژرف در محتوا و عناصر تشکیلدهندۀ دو فرهنگ، تا از هر لغزش و خطا در امان بود و به گفتۀ شادروان دکتر محمدی: «هیچ چیز زیانمندتر از این نیست که در موضوعی بدین دقت با بیدقتی رفتار شود».