زندگینامه یا سرگذشتنامهنویسی یکی از گونههای ادبی است که بازتابی از زندگی افراد موفق و تاثیرگذار در دنیا است. با خواندن این سبک از کتابها به دنیای پرفرازونشیب نویسنده سفر میکنیم و طعم پیروزیها و شکستهایش را میچشیم. دختر تحصیلکرده تصویری از زندگی تارا وستور است که با قلم شیوایش توانسته تعداد زیادی مخاطب را در سراسر دنیا مجذوب کند. کتاب روایت زندگی تارا است که تحت سلطهی پدری با عقاید خرافیاش روزگار میگذراند ولی ناگهان تصمیم میگیرد که متفاوت باشد و سرنوشت دیگری را برای خود رقم بزند.
تارا وستور در سپتامبر 1986 به دنیا آمد. او در شهر آیداهو از ایالتهای غربی آمریکا زندگی میکرد. محل زندگی او سرزمین کوهها، جنگلها و درههای عمیق بود. تارا وستور زندگیاش در سرزمین دوران کودکیاش را اینچنین توصیف میکند: «من با ضرباهنگ کوهستان بار آمدم، ریتمی که در آن دگرگونیها هیچگاه بنیادی نبود. تغییرات کوهستان همیشه دورهای بود. هر صبحگاه، خورشید همیشگی طلوع میکرد، از این سوی دره به آن سو میغلتید و در پشت کوه پنهان میشد. برفهایی که در زمستان میبارید در بهاران آب میشد.»
خانوادهی تارا وستور جزء «مورمونها» هستند. «مورمونها» فرقهای مذهبی هستند که خود را مسیحی میدانند. آنها آشکارا چند همسری میکنند و از نوشیدنیهای الکلی، قهوه و چای استفاده نمیکنند و زمان زیادی را وقف کلیسا میکنند. به آنها «مورونیسم» میگویند، مردمانی به شدت خرافاتی که به دور از هرگونه امکاناتی زندگی میکنند. تارا وستور به تاثیر از این عقاید خرافی و متحجرانه در کودکیاش به تلویزیون و رادیو دسترسی نداشت. جالب است که این سبک از زندگی مربوط به قرنها پیش نیست بلکه تارا و خواهر و برادرهایش آن را در اواخر قرن بیستم میلادی تجربه کردهاند.
زندگی وستور بسیار تحت تاثیر این شرایط خرافی بود و پدر او به عنوان یک مذهبی افراطی زندگی دختر خود را در تنگنا قرار داده بود. پدر او از بیماری اختلال دو قطبی رنج میبرد و به نظامهای آموزشی و درمانی اعتقادی نداشت. تارا وستور و خواهر و برادرهایش تا مدتی به مدرسه نمیرفتند و شناسنامه نداشتند. اگر آنها بیمار میشدند مادرشان با درمانهای خانگی سلامت آنها را بهبود میبخشید. تارا در خانه زیر نظر مادرش کودکی خود را گذراند و برادر بزرگترش به او خواندن کتاب مقدس را آموزش داد. تارا وستور برخلاف عقیده پدرش به درس خواندن روی آورد و به دانشگاه بریگهام برای ادامه تحصیل رفت. تارا وستور در سال 2008 فارغ التحصیل شد و برای مقطع کارشناسی ارشد بورس تحصیلی دانشگاه کمبریج را کسب کرد. پس از اتمام درسش در کمبریج تارا ادعا کرد از نوجوانی مورد آزار و اذیت روحی و جسمی از طرف برادر بزرگترش بوده است اما والدینش این موضوع را رد کردند و ادعا کردند وستور تحت تاثیر شیطان قرار گرفته است. تارا وستور تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه داد و فارغ التحصیل رشتهی تاریخ اندیشه شد. او به فعالیتهای پژوهشی در زمینهی تاریخ مشغول شد و چندین مقاله چاپ کرد. تارا وستور به تاثیر از شرایط سخت زندگیاش در سال 2018 کتاب دختر تحصیلکرده را منتشر کرد که بازتاب جهانی به همراه داشت.
کتاب دختر تحصیلکرده سرگذشتنامهی تارا وستوور است. او داستان زندگی پر رنجش را تا سی سالگی در کتاب بازگو میکند. خانواده وستور در کنار کوهی به نام باک زندگی میکردند. کودکی او تحتتاثیر اعتقادات مذهبی خانوادهاش به دور از هرگونه آموزش و بهداشت بوده است. وستور مینویسد :«پدر نگران است که مبادا دولت مجبورمان سازد تا به مدرسه برویم ولی در واقع خطری در کار نیست چون ما در آمار دولت نیستیم. از هفت فرزند پدر و مادرم، چهار نفر شناسنامه ندارند.» تارا در هفت سالگی زمانیکه کودکان برای رفتن به مدرسه آماده میشدند در خانهی پدری خود به پرکردن شیشههای مربا یا کار در حیاط ضایعات مشغول بود.
کتاب دختر تحصیلکرده بازتابی از ناملایمتیها و ظلمهایی است که به دلیل عقایدی بی پایه و اساس گریبانگیر کودکان میشوند. تارا کتاب را با قلمی روان و گیرا نوشته و خواننده را مجاب میکند که تا انتهای داستان پیش برود.
کتاب دختر تحصیلکرده علاوه بر اینکه توانست در مدت زمان کمی به آمار بالایی در فروش برسد مورد توجه شخصیتهای برجسته هم قرار گرفت. «بیل گیتس» پس از خواندن این کتاب با تارا وستور دیداری داشت و در مورد این کتاب میگوید :«تا وقتی کتاب تارا وستور را نخوانده بودم فکر میکردم استاد خودآموزی هستم؛ ولی توانایی تارا در یکّه و تنها آموختن، مرا ضربه فنّی کرد. از این که تازگی در مورد کتابش با هم به گفتگو نشستهایم هیجان زدهام.» همچنین «باراک اوباما» هم تحت تاثیر این سرگذشتنامه قرار گرفت و میگوید «تحصیلکرده، سرگذشت فوقالعادهی دخترجوانی است که در خانوادهای در آیداهو زاده و بالنده میگردد که برای بقا در آخرالزمان میکوشند. دختری که با چنگ و دندان برای تحصیلکردن مبارزه میکند و در همان حال نسبت به دنیایی که پشتسرش باقی گذاشته، درک و عطوفت عمیقی نشان میدهد.»
کتاب دختر تحصیلکرده افتخارات و جوایز زیادی به ارمغان آورد، برندهی جایزهی بهترین کتاب خاطرات و سرگذشتنامه سایت گودریدز در سال 2018 شد. در دسامبر همان سال ویراستاران شرکت آمازون کتاب دختر تحصیلکرده را بهترین کتاب سال انتخاب کردند و روزنامههای نیویورک تایمز، واشنگتن پست و گاردین دختر تحصیلکرده را جزء برترین کتابهای سال خود قرار دادند. همچنین کتاب، جایزهی کتاب برتر سال 2018 مجله لس آنجلس تایمز در دستهی بیوگرافی را نیز از آن خود کرد.
«احسان رضایی»، داستاننویس و منتقد ادبی دربارهی کتاب دختر تحصیلکرده میگوید: «دختر تحصیلکرده اتوبیوگرافی است که برای منتقد شاید سختترین کار، خواندن و نقد اتوبیوگرافی است. اما حین خوانش کتاب، من را بسیار شگفتزده کرد. از لحاظ آماری بیشترین کتابخوانها در هر جامعه، خصوصا ادبیات داستانی، خانمها هستند. چه خانمهای خانهدار چه خانمهای شاغل. جلب نظر این قشر از جامعه کار بسیار دشواری است. درکشور ما هر ساله حدود هزار عنوان کتاب جدید چاپ میشود که کمتر از صد عنوان شاید به چاپ بعدی برسند. اگر کتابی، در این بازار نشر بدی که در ایران داریم و با این رقابت بسیار بالای نشرها، طی یک سال به چاپ دوم برسد باید خواندنی باشد. کتاب دختر تحصیلکرده که ظرف یک سال به چاپ دوم رسیده، این خصوصیت را دارد.»
کتاب دختر تحصیلکرده با ترجمهی هوشمند دهقان را انتشارات نیلوفر منتشر کرده است. برای خرید و دانلود پی دی اف (pdf) کتاب میتوانید به اپلیکیشن و سایت فیدیبو مراجعه کنید. کتاب «عادتهای اتمی، تغییرات کوچک و نتایج چشمگیر، راهی آسان و اثباتشده برای ایجاد عادتهای خوب و ترک عادات بد» از «جیمز کلیر» ترجمهای دیگر از «هوشمند دهقان» است که در فیدیبو برای دانلود موجود است. کتاب دختر تحصیلکرده را «انتشارات ستاک» نیز با ترجمهی «رعنا موقعی» چاپ کرده است.
حساب بانکیام مدام آب میرفت. ترس برم داشته بود که مبادا نتوانم واحدهایم را پاس کنم ولی یک ماه مانده به پایان نیمسال، بعد از پرداخت شهریه، اجاره خانه و خرید خوراکی و کتاب، کم کم این فکر به سرم زد که حتی اگر واحدهایم را پاس کنم به خاطر یک دلیل مشخص به دانشگاه باز نخواهم گشت: نمیتوانستم از پس مخارجش بربیایم. در اینترنت شرایط احراز بورس تحصیلی را پیدا کردم. معافیت از شهریه، مستلزم آوردن معدل تقریبا کامل بود. هنوز یک ماه تا پایان نیم سال فرصت داشتم با وجود این میدانستم بورسیه شدن، به طرز مضحکی، دور از دسترس است. تاریخ آمریکا داشت برایم آسانتر میشد منتها فقط به این معنا که دیگر تمام امتحانات ماهانهام را خراب نمیکردم. عملکردم در درس تئوری موسیقی خوب بود ولی در انگلیسی دست و پا میزدم. معلم زبانم گفت که در نوشتن استعداد دارم ولی زبان نگارشم به طرز نامانوسی رسمی و قلمبه سلمبه است. به او نگفتم نوشتن و خواندن را از طریق خواندن کتاب مقدس مورمون و خطابههای جوزف اسمیت و بریگم یانگ آموختهام. گرچه مصیبت اصلیام درس تمدن غرب بود. درس گفتارهایش برایم ثقیل بود، شاید بدین خاطر که تا اواخر ژانویه فکر میکردم اروپا یک کشور است و نه یک قاره، و در نتیجه بیشتر حرفهای استاد برایم نامفهوم بود. تازه بعد از سوالی که در مورد هولوکاست پرسیده بودم، دیگر جرات نداشتم برای روشن شدن ذهنم سوال کنم. با این وصف، به خاطر وجود ونسا، تمدن غرب، کلاس مورد علاقهام بود. از او خوشم میآمد چون شیوه مورمون بودنش مثل خودم بود: لباس یقه اسکی و گشاد میپوشید، و به من گفته بود هیچوقت کوکاکولا نمینوشد و یکشنبهها تکالیفش را انجام نمیدهد. در دانشگاه ونسا تنها کسی بود که مثل کافرها به نظر نمیرسید!
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۴۷ مگابایت |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | تارا وستور |
مترجم | هوشمند دهقان |
ناشر | نشر نیلوفر |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Educated: a memoir |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۳/۱۳ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 68,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
اول اینکه اسم کتاب جذبم کرد. و بعد اینکه سرگذشت واقعی کسی بود. کتاب برای من به طرز تکاندهنده ای پر از احساس همدردی بود. من شاید مصیبت های تارا رو نکشیدم اما به نوع دیگری درکش کردم. راهی که ناهموار است و راهی که پاگذاشتن در آن برایت هزینه سنگینی خواهد داشت. رفتار تارا به شدت برایم قابل لمس و درک بود . انتخاب هایش، گیج زدن هایش، نامید شندنهایش و تمام تلاش هایش را به خوبی درک کردم. نویسنده بسیار صادقانه نوشته است ادمی که انگار با خودش به صلح درونی رسیده و بسیار بسیار شجاعانه حقایقی که مثل سیلی به صورت ادم میخورد را در مورد خانواده اش بیان کرده است. دوران کودکی الحق که بسیار مهم تر از آن چیزی است که تا به حال به ما گفته اند. زندگی تارا بسیار صادقانه بیان شده اما به بعضی مسائل از جمله روند تحصیلات کمتر پرداخته شده انگار تارا دارد از خودش رفع اتهام میکند که ایا قبول دارید حق با من است؟ و من آن آدم طرد شده نباید باشم؟ خوشم اومد .
اینکه ادم با نگرش ها و مذاهبو شیوه زندگی متفاوتی از ادما اشنا بشه چیز جالبیه. داستان این کناب یه جورایی منو سورپرایز کرد که تا چه حدیه بیمار روانی میتونه زندگی اطرافیان رو تحت سلطه بگیره و با ایجاد کنترل و تعهد اونا رو مجبور به تحریف واقعیت کنه. داستان جالب ولی تا حدی خسته کننده بود.به نظرم نویسنده باید احساساتشو ب یشتر بیان میکرد تا شدت و عمق اتفاقاتو ملموس تر کنه
خیلی گرونه
حداقل ۱۵۰ صفحه اول کتاب رو باید صبر و حوصله به خرج داد بعد از اون کتاب پرکشش و جالب میشه... اگر این حجم تحجر و زن ستیزی و عقب ماندگی در کشوری اسلامی بود، همش رو به پای اسلام مینوشتم ولی همه اینها در قلب یک کشور دموکراتیک اتفاق افتاده... برعکس نویسنده کتاب من فکر میکنم پدر تارا واقعا در متقاعد کردن و اعمال نفوذ روی دیگران، استعداد خاصی داشته. برای اینکه به عمق دیدگاه پدر تارا پی ببرید و متوجه بشید که خیلی هم مقصر نبوده باید بدونید که مادر ترزا هم همچین اعتقاداتی در درمان بیماران داشته. توی ویکی پدیا در موردش نوشته.
چرا اینقدر گرونه؟؟؟؟
بعد از مدتها رمان نخوندن، سراغ این کتاب اومدم. واقعا لذت بردم، شدیدا توصیه اش میکنم، مخصوصا اگه براتون مهم باشه داستان های بر پایه واقعیت بخونید. یه نکته جذابش برای من، غرق شدن شخصیت اصلی در ارزشهای موروثیش بود، شاید حین خوندنش خودتون رو دور از چنین شرایطی بدونید. ولی اگه خوب فکر کنید، میبینید که ما هم همین شرایط رو داریم منتهی چون باورهای موروثیمون با اکثریت جامعه تفاوت چندانی نداره خیلی برامون ملموس نیست این غرق شدنمون.
کتاب ، طولانی و بسیار بی محتوا با موضوعی قدیمی و بی ارزش هست. اکثر کتاب در مورد زندگی پدر نویسنده ، مردی بیسواد و متعصب و روانی، همراه زن و هفت فرزندش در یک کوهستان دورافتاده ست. چنین خانواده های بی فرهنگی در همه جا وجود دارند و زندگی جنگل وار انها ارزش کتاب کردن ندارد. اگرچه گاهی هم یکی دوتا از فرزندان انها با تلاش و پشتکار فراوان تحصیل میکنند و از انها جدا میشوند.
چقد گرونه
کتاب خوبی بود ولی ایراداتی داشت نویسنده در بعضی از نقاط کتاب از توضیح بیشتر خودداری کرده بود مثلا قبول شدنش در کمبریج خیلی ناگهانی و بدون توضیح اتفاق افتاد و از اونجایی که تمامی داستان از زبان خود تارا نقل نشده خیلی جاها داستان اغراق امیز بنظر میومد بعضی جاها نویسنده یک مسأله خیلی مهم رو یادش نمیومد و از طرف دیگه خاطرات ۹ سالگیشو خیلی خوب به یاد داشت ! ولی با تمامی این اوصاف کتاب خوبی بود و از قلم نویسنده هم لذت بردم
تلاش و پشتکار تارا برای ساختن زندگی اش واقعا قابل ستایشه، اگر به خواندن کتاب های داستانی و زندگینامه علاقه مند هستید این کتاب فوق العادست، اما من در هر فصل این کتاب منتظر یک راه کاری بودم تا از تجربه نویسنده استفاده کنم و چقدر دلم می خواست تارا در این کتاب بیشتر از نحوه تغییر باورهاش صحبت میکرد، به نظر من این کتاب ارزش خواندن دارد و ترجمه بسیار روان بود.