«از شعر گفتن» اثری از «اسماعیل خوئی» در بررسی تاریخ و نقد شعر است. این اثر شامل مصاحبهها، دستنوشتهها و ترجمههایی از همین نویسنده است. در واقع کتاب از شعر گفتن بیشتر شبیه به یک جُنگ ادبی است که مطالب متنوعی در آن گردآوری شده است. این کتاب در سال 86 در انتشارات نگاه منتشر شده است.
در این کتاب چند مقاله آمده که پیش از در نشریات مختلفی چاپ شده است. مقالهی «هستی و شعر» شامل نظریاتی از هایدگر است که در فصلنامهی جهان نو منتشر شده است. مقالهی «پیشگفتاری به شعر آخر شاهنامه» شامل نقدی بر شعر اخوان ثالث است که در دفترهای زمانه -ویژهی دیدار و شناخت م. امید- چاپ شده است. «شعر و سخنوری» در کتاب زمان -ویژهی شعر و شاعری- و بخش پایانی کتاب، «درباره غزل و غزلواره»، هم در روزنامهی کیهان آمده است. به علاوه، در ابتدای این کتاب، پیشگفتاری متفاوت هم آمده است که در عین ساختارشکنی، جذاب و خواندنی هم هست و مطالب آموزندهای هم در آن آمده است.
این پیشگفتار بخش زیادی از شالودهی کتاب را در خود دارد و شامل گفتوگویی ذهنی میان دو نفر است: اسماعیل خوئی و اسماعیل خوئی. در این مصاحبهی خیالی، خوئی خود را در مقابل خودش قرار میدهد و افکار و اندیشههایش را واکاوی میکند. لحن این پیشگفتار بسیار خودمانی و راحت است و با زبانی طنزگونه نوشته شده است. انگار خوئی در این اتاق ذهنی، نقابهایش را برداشته و دیگر با خودش تعارف ندارد. این مصاحبه با یک پرسش و دو ایراد شروع میشود. در اینجا خویی رویکرد خود را نسبت به نظریات افرادی مانند «هایدگر» و «کانت»، که در بخشهای بعدی همین کتاب آمدهاند، مشخص میکند.
ایراد اول، تکرار برخی مطالب است که خویی خود به آن اشاره میکند و البته در ادامه هم توضیح میدهد که تکرار در صورتی که ناشیانه باشد، به زیبایی سبک بیان آسیب میرساند. او همچنین یادآوری میکند که در کتاب از شعر گفتن، چگونگی بیان مهم نیست، بلکه آن چیزی که گفته میشود اهمیت دارد. گفتوگوهای این کتاب و بخشهای مختلف آن، کاملا از هم جدا هستند. و خوئی معتقد است که اگر میخواست بخشها را به هم وابسته بنویسد، این کتاب، یک اثر ساختگی و مصنوعی از آب درمیآمد. همانطور که خودش میگوید، این کتابی نیست که همهی فصلهایش از درون به هم وابسته باشند، این اثر یک گردآورده است.
ایراد دوم، دوگانگی برخی حرفهایی است که خویی در این کتاب گفته است. او در توضیح این مساله، دو تعریف متفاوت از شعر را آورده است: «شعر برآیند حالت سرایش است؛ و حالت سرایش حالتیست که رنگ ممتازِ آن درگیر بودنِ عاطفیی انسان است با خیال-اندیشه-زبان». و در مقابل میگوید: «شعر گرهخوردگیی عاطفیی اندیشه و خیال است در زبانی فشرده و آهنگین». او تعریف اول را روانشناسانه و دومی را تعریفی از منظر منطق میداند. مثل این که شعر در وجود شاعر است و هنوز زاده نشده، و دیگری هنگامی است که همان شعر زاده میشود و روی کاغذ میآید. در واقع تفاوت دیدگاهها چیزی است که باعث میشود گاهی برخی نظریات و تعریفات این نویسنده، گنگ و دوپهلو به نظر برسد.
خوئی یادآوری میکند که به چیزهایی که در این کتاب میگوید، شک ندارد. اما این شک نداشتنِ او به این معنی نیست که نظریاتش همه حقیقت داشته باشند. او معتقد است هیچ فردی نمیتواند در هیچ زمینهای، حتی آخرین اندیشهی خودش را هم درستترین و کاملترین اندیشه بداند. همیشه راه برای تغییر اندیشهها و تکامل آنها باز است و این همان حقیقتی است که همیشه وجود داشته و دارد.
اسماعیل خویی، شاعر و منتقد ایرانی، در سال 1317در مشهد به دنیا آمده است. اشعار خوئی تا امروز به زبانهای مختلفی مانند انگلیسی، روسی، فرانسوی، آلمان، هندی و اوکراینی ترجمه شدهاند. خوئی علاوه بر دانش عمیقی که از زبان و ادبیات فارسی دارد، به زبان انگلیسی هم مسلط است و مجموعه شعرهایی هم به زبان انگلیسی منتشر کرده است. او اولین شاعر ایرانی است که توانست برندهی جایزهی روکِرت در شهر کوبُرگ آلمان شود. خویی همچنین در کنار احمد شاملو، به عنوان مهمترین نمایندگان شعر فارسی، با «زیگفرد اونزلد»، یکی از ناشران بزرگ آلمان، دیدار کرد. خویی از سال 63 و پس از جریان اعدام برخی روشنگران و نویسندگان دوران، در لندن زندگی میکند.
درباره شعر امروز، دو گروه سخت در اشتباهاند: یکی سینهچاکان «اَبرمسئول» خشکاندیش پر خشم و خروشِ «شعر متعهد»؛ دیگری فریبخوردگان پر تبوتاب سراب «شعر ناب». نخستین گروه، با شعر سست و پست و زشت و ابتذالِ سرشت خویش، واژههای بیگناه «تعهد» و «مسئولیت» را، که معناشان در خون و ذات شاعر اصیل خانه دارد، به لجن کشیدهاند؛ و گروه دوم، با شعر پوک و کور و بیخون و بیشعور خود، مفهوم «شکل» («فرم») را، که لازمترین هنرافزار هر شاعر مایهداری ست، از اعتبار انداختهاند.
نخستین گروه تنها کینه را میشناسند؛ دومین گروه تنها عشق را. اما کینهی آنان به همان اندازه بیحقیقت و بیپایه است که عشق اینان بیصداقت و بیمایه. هر دو گروه همانا انبوهی خاشاکاند که هميشه تنها بر سطح دریا شناور میمانند. خشم آنان غرش شیر نیست در بیداریی جنگل: زوزهی شغال است در خواب آلودگیی شب. و مهر اینان تابش خورشید نیست بر دریا: «دُم لابه»ی سگ است در برابر قصاب. آنان مرگ را همان اندازه از دور میشناسند که اینان زندگانی را. هر دو گروه از دریافت این حقیقت بسی به دورند که: اضداد به اعتبار یکدیگر هستند و در پرتوی یکدیگر شناختنیاند. لازم نیست هراکلیت و افلاطون و هگل و آن دو یار دیگر را خوانده باشی. کافیست در معنای این تمثیل باریک شوی که ماهی، گرچه «اندر آب گوید: آب! آب!»، اما تنها آنگاه آب را درمییابد که در آب نباشد. کینه را آنگاه در مییابی که عشق را نیز تجربه کرده باشی؛ و دم زدن از عشق سزاوار توست؛ اگر -و تنها اگر-کینه را نیز بشناسی. وگرنه کینهی تو هیچ نخواهد بود، به جز شرارتی فقیر که با پرتاب کردن بزدلانهی سنگی بر شيشهی پنجرهی همسایهی توانگر فرو خواهد خفت؛ و عشق تو هیچ نخواهد بود به جز شهوتی حقیر که در «حرص گُل گوشتخوار» فروکش خواهد کرد. کینهی تو کینهی نجیب انسان به آنچه شیطانیست نخواهد بود؛ و عشق تو، عشق شریف انسان به آنچه انسانیست.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 916.۷۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 162 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۲۴:۰۰ |
نویسنده | اسماعیل خوئی |
مترجم | اسماعیل خوئی |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۱ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
قیمت چاپی | 10,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
با گذشت ۵۰ سال هنوز بخش های قابل توجهی از گفتارها تازه و در خور تامل وامروزیند ، جز این نیست که ریشه در این دیار دارند . مباحث کتاب با موشکافی مخصوص نویسنده و در عین حال به سادگی تشریح شده ، خواندن این کتاب را ( دوستدار شعر باشیم و یا نباشیم) پیشنهاد میکنم.
بسیار کتاب خوبی است