

کتاب برنامهریزی فضایی و توسعه شهری
رویکرد انتقادی
نسخه الکترونیک کتاب برنامهریزی فضایی و توسعه شهری به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب برنامهریزی فضایی و توسعه شهری
یا بهسوی علم برنامهریزی پیش میرویم؟ ما درصدد آن نیستیم این دیدگاه را که براساس آن برنامهریزی در بافتی مشخص ممکن شده و جیووانی آستنگو در دهۀ ۱۹۶۰ میلادی به آن اشاره کرده است را جایگزین نتایج و استنتاجهایی کنیم که در بخش دوم ارائه شده است (آستنگو، ۱۹۶۶). در دوران مدرن، پویایی و پیچیدگی شهری بهطور چشمگیری افزایش یافته است. بهرغم تلاشهایی که در دورههای ابهامزدایی (نئوکلاسیک) یا باروچ در قالب سازماندهی تصمیم انجام گرفت، پویایی و پیچیدگی شهری در دوران مدرن بهطور باورنکردنی افزایش یافت. درپی انقلاب صنعتی، رشد پیچیدگی و پویایی شهری از کنترل خارج شد. پویایی و پیچیدگی شهری، تلاشهای بیشتری برای یکپارچهسازی و ادغام عوامل متعدد ایجاب میکند. این عوامل نهتنها به محیط و فرم شهری مربوط میشود، بلکه در اینجا باید عوامل اجتماعی و جامعه و اقتصاد نیز مدنظر قرار گیرد و حوزۀ عمومی بهسوی اهداف منافع جمعی هدایت شود. البته این برنامه نباید بهمثابه برنامهای آرمانشهری درنظر گرفته شود، زیرا در گذشته، شرایط نهادی و مهارتهای حرفهای لازم برای دستیابی به اهداف مشترک در بافتهای متعدد حاصل شده است (در این مورد آستنگو به برخی تجربههای مشهور نظیر برنامۀ شهر آمستردام در دهۀ ۱۹۳۰ میلادی یا برنامۀ لندن بزرگتر در اواخر دورۀ جنگ اشاره کرده است). در دورۀ بازسازی پس از جنگ، چالش اصلی آن بود که بهاصطلاح ضمیر برنامهریزی شهری فعال که سیر صعودی بر آگاهی آن افزوده میشد، فراگیر و جامع باشد. در این مورد نکتۀ مهم دیگری نیز باید مدنظر قرار میگرفت و آن نکته، امکان بهکارگیری نتایج بهدستآمده از علم احیاشدۀ برنامهریزی شهری در ضمیر برنامهریزی شهری فعال بود (آستنگو، ۱۹۵۲، ۱۹۶۶). نکتهای که در این رویکرد و خطمشی پژوهشی طی دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی در کشور ایتالیا بسیار حائز اهمیت و اثرگذار بود از این قرار است: آیا پیشازاین دوره، تأکید بر موضوع بنیان و پایۀ مفهوم انضباط مدنظر نبوده است؟ بنیان مذکور چگونه باید باشد؟ هنر، فن یا علم؟ در کشور ایتالیا در اوایل سدۀ بیستم، مانند دیگر کشورهای غربی، سؤالِ مربوط به ماهیت خاص برنامهریزی بهشدت مورد توجه قرار گرفته بود. البته این موضوع و مبحث یک مناظرۀ عقلانی نبود، بلکه موضوع درگیری میان اتحادیههای حرفهای متفاوت بود. مهندسان، معماران و مقامات شهرداری که البته از پیشزمینههایی نیز برخوردار بودند، درصدد بودند فرایندهای مهم توسعۀ شهری را که در آن دوره مطرح بود، مدیریت و هدایت کنند و نقش پررنگتری در این درگیری ایفا میکردند (زوکُنی، ۱۹۸۹). برنامهریزی همواره قدرتها و سلیقهها و ذینفعان مهم را به صحنه میآورد و یک سیستم سیاسی را ایجاب میکند که بتواند این قدرتها و سلیقهها را مشروعیت ببخشد و اثربخشی آنها را تضمین کند. ناشیشدن بنیانهای انضباطی از یک انتخاب سیاسی و نه از یک توافق ارتباطی میان متخصصان و کارشناسان، پدیدهای متعارف و رایج است. در واقع، این انتخاب سیاسی حکمی است که از سوی سیستم سیاسی غالب به این حوزۀ حرفهای صادر میشود. در کشور ایتالیا، رژیم نوظهور فاشیستی، بسیار سریع و آشکار نقشهای متعدد معمار را تعیین کرد که عبارت بود از: طراح، مدیر فرایندهای توسعه و معلم و مربی متخصصان آینده (این نقشها از طراحی برنامههای تنظیمی تا مدیریت مدارس حرفهای و رقابتهای معماری بسط یافته است). بهطور تقریبی، در حدود یک سدۀ پیش مدرسۀ معماری روم پاسخی برای پرسش مذکور ارائه کرد — هنر، فن یا علم؟— پاسخ این پرسش بسیار ساده و ابزاری بهنظر میرسید. در واقع، ظرفیت و قابلیت برای ترکیب طراحی، یعنی قابلیت و ظرفیت اصلی معمار، برتر از مهارتهای فنی مهندسی و مهارتهای مدیریتی مقامات شهرداری دانسته میشد.
نظرات کاربران درباره کتاب برنامهریزی فضایی و توسعه شهری