گفته میشود حجاب دلیل معقول و منطقی ندارد، بلکه اسباب و عللی که به ظلم و جهالت آدمی برمیگردد، منشأ پیدایش آن شده است.
اسباب و عللی چند در این باب گوشزد شده که نخست به نقل آن پرداخته و سپس آنها را به نقد میکشیم.
۱. نظام پدرسالارانه
برخی از ناقدان حجاب، بر این باورند که پوشش زن سرچشمه گرفته از بنیادهای ایدئولوژی مذاهب پدرسالار است:
چادر و حجاب زن، چه قبل و چه بعد از ماجرای «کشف حجاب»، به مثابه ابزاری سیاسی در خدمت سیاست جنسی عمل میکرده است. اما همانطور که سیاسی بودن مناسبات جنسی به گونهای نامرئی و به ظاهری غیر سیاسی، عمل میکند، عملکرد سیاسی چادر و چاقچور و امثالهم نیز تا قبل از کشف حجاب، نامرئی و پوشیده مانده بود.
چادر و حجاب در واقع یکی از عناصر و ابزار حفظ مناسبات موجود جنسی، در خدمت تحکیم و تقویت منطق درونی سیستم مرد سالاری بوده است. منطقی که علاوه بر وابسته و کهتر شمردن، جنسیت و نمودهای جنسی او را منشأ و مظهر فتنه، شهوت و پستی میداند و گرایش و نزدیکی به آن را باعث دوری مرد از تقوی و پرهیزکاری و روحانیت میانگارد.
چادر یا حجاب در ایران مثل قید و بندهای مشابه آن در سیستمهای مردسالار (نظیر سنت لغو شده پیچیدن و بستن پای زنان در چین) ابزاری است که در اصل در خدمت حفظ تقسیم قلمروهای مرد و زن به کار گرفته شده است.(۳۸)
۲. ریاضت و رهبانیت عاملی برای پوشش و ایجاد حریم میان زن و مرد بوده، تا بزرگترین موضوع خوشی و کامرانی بشر یعنی لذتجویی جنسی از میان برداشته شود.
۳. عدم امنیت زنان در برابر تجاوز و بیعدالتی عاملی دیگر برای پوشش زن و پوشاندن وی شده است.
۴. مردان برای بهرهوری بیشتر از زن و استثمار اقتصادی وی او را به خانهنشینی عادت دادند. نویسندهای در اینباره نوشته است:
خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری میدانستند که کار او منحصراً رسیدگی به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامی که این ابزار میخواست از خانه بیرون برود او را سرتاپا در چادری میپیچیدند و روانه بازار یا خیابان میکردند.