عشق تنها یک مفهوم ساده نیست بلکه نیرو و انرژی است که انسان را به حرکت وامیدارد. «نازی صفوی»، نویسندهی رمانهای ایرانی با در نظر گرفتن این موضوع و تجربهی زنان نسبت به عشق و جدایی کتاب «برزخ اما بهشت» را در فضایی امروزی و ملموس آفریده است که بسیار خوب به مخاطب اجازه میدهد تا شخصیتهای داستان را درک کنند و با آنها همزادپنداری کنند. این داستان مناسب همهی افرادی است که دنبال یک رمان ایرانی خوشخوان با مضمون اجتماعی و عاشقانه هستند.
کتاب «برزخ اما بهشت» نوشتهی «نازی صفوی» در سال 1383 منتشر شده است. این اثر روایت زندگی زنی به نام «ماهنوش» است که باروحی زخمخورده به زندگی مشترکش با همسرش پایان میدهد و راهی زندگی با خانوادهاش میشود. این زن که شخصیت اصلی داستان است رنجهاها و دغدغههای یک زن در جامعهی ایران را به تصویر میکشد و در میان داستانی عاشقانه موضوعاتی اجتماعی را روایت میکند. «ماهنوش» راوی داستان کتاب دختری است که در ابتدا داستان طعم تلخ و دردناک طلاق و شکست را میچشد و از زندگی زناشویی و تعهداتش دست میکشد؛ او درگیر بیماری یکی از اقوامش به نام «رعنا» میشود و فرازوفرودهای داستان را بیان میکند.
«نازی صفوی» در رمان صوتی «برزخ اما بهشت» با لحنی دلنشین و روان از عشق با محوریت زن سخن میگوید، او کتابی برای علاقهمندان به داستان و رمان ایرانی نوشته که تا امروز چندین بار هم تجدید چاپ شده است. نسخهی صوتی این اثر با صدای «آنالی طاهریان» از سوی ناشر صوتی آوانامه منتشر شده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. نسخهی الکترونیک آن هم از سوی انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.
«نازی صفوی» نویسندهی معاصر ایرانی در سال 1346 در تهران به دنیا آمد. او از دههی سوم زندگیاش با نوشتن رمان معروف و پرفروش «دالان بهشت» وارد عرصهی نویسندگی شد. او این کتاب را در سال 1378 منتشر کرد که روایت زندگی دختری از خانوادهای بازاری به اسم «مهناز» است. این داستان انسانهایی معمولی که مصون از خطا و اشتباه نیستند را به تصویر کشیده است که در میان مردم و خوانندگان رمانهای ایرانی بسیار جلبتوجه کرد. «نازی صفوی» دربارهی انتشار این اثر و ورودش به دنیای نویسندگی گفته است: «نوشتن، یکجور خلاقیت است؛ مثل شعر گفتن. خودش میآید. شما را مجبور میکند به نوشتن. شما نمیتوانید به خودتان فشار بیاورید و بنویسید. اگر هم بتوانید بنویسید، به نظرم، چیزی میشود که برای دیگران قابلتوجه نمیشود. من هیچوقت خودم را مجبور به نوشتن نکردم. مجبور نکردم که بروم و یک ساعتهایی از روز بنشینم و بنویسم. ولی شده که دارم زندگی میکنم و یک تصویر، یک آدم، یک چراغ قرمز چیزی شده و برداشتم آن را نوشتم. بعد همان احساس لذتی که به خودم میدهد میبینم که به دیگران هم میدهد؛ به کسی که میخواند.»
«نازی صفوی» پیش از نوشتن کتاب «دالان بهشت» تجربهای زیاد در حرفهی نویسندگی نداشت و به خانهداری مشغول بود. او به خواندن کتابهای روانشناسی و آثار کلاسیک ادبیات فارسی مانند حافظ و مثنوی و معنوی علاقهمند است و بیشتر از حس خودش در نوشتن کمک میگیرد. «نازی صفوی» در داستانهایش معمولاً زندگی شخصی و عاشقانهی زنان را به تصویر میکشد و درد و رنج آنها را نشان میدهد. این نویسنده دربارهی انتشار کتاب جدیدش با عنوان «تا بهشت راهی نیست» خبر داده است که آن هم روایت زندگی و مشکلات مربوط به زنان است.
آنقدر مشتاق بودم که خودش از نگاهم فهمید، لبخندی محو زد، زانوهایش را بغل کرد و درحالیکه از پنجره به دریا چشم میدوخت، گفت:
«ماهنوش، یادته اون وقتها من چقدر عاشق شعر و کتاب و موسیقی بودم؟ یادته هميشه آرزوم بود بلد باشم پیانو بزنم؟ یا خانوادهمون یه جوری بود که به این چیزها اهمیت میداد؟ یادته یه روز که شعرمو توی پیک دانشآموز چاپ کرده بودن، با چه ذوقی اومدم خونه پیک رو دادم دست مامان؟ وقتی خوند و فقط گفت قشنگه، بدون این که حتی اسم من رو که زیرش نوشته شده بود ببینه، چقدر گریه کردم؟ که چرا نفهمیدن؟ آخر تو دلت سوخت، اون وقت یواشکی رفتی گفتی؟ ولی هیچوقت این غصه از دلم بیرون نرفت که چرا هیچکس توی خونه ما برایش مهم نیست که من به چی علاقه دارم. از بچگی همیشه وقتهایی که تو هر جوری بود به قول خودت حقت رو از این و اون میگرفتی، بهت حسودیم میشد. دوست داشتم منم میتونستم لااقل با شیطنت و شلوغی غصهام رو بیرون بریزم ولی هميشه ساکت بودم. بزرگتر که شدم، فکر میکردم واقعاً توقع زیادی از خانوادهام دارم. چطوری می شه توی اون خونه شلوغوپلوغ از مامان اینا توقع داشته باشم که حواسشون به عشق و علاقههای من هم باشه! همهش به خودم میگفتم: یه روز وقتی ازدواج کنم و از این خونه برم، می رم دنبال همهچیزهایی که دوست دارم و با مردی ازدواج میکنم که حرفم رو بفهمه. همه آرزوهام رو گذاشتم برای بعد از ازدواج و اين اشتباه خیلی بزرگی بود. چون، ماهنوش آرزوهای ما را جز خودمون هیچکس نمیتونه برآورده کنه. بگذریم، یادته وقتی بهرام آمده بود خواستگاری، تو گفتی خیلی بیمعرفتی، منو میذاری میری خارج، چی گفتم؟ گفتم: میرم اون جا هم درس میخونم، هم پیانو یاد میگیرم، برمیگردم. احساسم این بود اون جا توی همه خونهها مثل توی فیلمها یک پیانو هست، آدمها همه تحصیلکرده و مرتب و تروتمیز و خوشبختند، و فقط کافیه آدم اون جا زندگی کنه تا خوشبخت باشه. نمیدونم چرا اون قدر احمقانه فکر میکردم. وقتی بهرام آمد خواستگاری فقط چون پسری مرتب و آراسته بود و پدر و مادرش جوان و شیک و خانوادهاش کمجمعیت، فکر کردم حتماً عاشق همون چیزهاییه که من هستم، فکر میکردم از این که زنش اینقدر روحیهش لطیفه لذت میبره، که به وجودم افتخار میکنه و ...»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 552.۹۷ مگابایت |
مدت زمان | ۱۰:۰۲:۴۵ |
نویسنده | نازی صفوی |
راوی | آنالی طاهریان |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۱/۱۵ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خانم صفوی یکی از بهترین نویسنده های ایرانی هست که رمانش را خواندم و این کتاب هم خیلی عالی شرایط یک زن طلاق گرفته و تنها را هم از دیدگاه خودش و هم اطرافیان نشان میده و اشکال کتاب چاپ شده این هست که بعضی جاها غلط املایی دارد
کتاب رو وقتی در آستانه ۲۶ سالگی بودم خوندم چند سال بعد از اون هم دوباره خوندمش. از تک تک لحظاتش لذت بردم. وقتی اینجا اسمش رو سرچ کردم بی درنگ خریدمش و الان دارم گوش میدم کنجکاوم که همون حس خوب از خوندنش برای بار اول بهم القا میکنه یا نه؟ ممنون ممنون و ممنون
من بر اساس نظرات اين كتاب رو خوندم، ولي اصلا توصيه نميكنم، يك موضوع بسيار تكراري كه هيچ چيز جديدي به آدم ياد نميده، جز فصل اخر از اول تا اخر داستان راوي با حالت گريه و ناله حرف مي زد كه اعصاب خرد كن بود.
کتاب دالان بهشت از این نویسنده خیلی مفید و جذاب هست ولی این اثر دوم همون نویسنده متاسفانه اصلا مفید نبود و برعکس کتاب قبلی بدآموزی داشت و سیگار و ... رو عادی انگاری میکرد. فقط دالان بهشت رو بخونید و بشنوید ولی این کتاب نه چون اصلا جذاب هم نیست
انصافا خیلی داغون بود. فقط داشت ناله میکرد. دالان بهشت خیلی بهتر از این بود. کل این کتاب را میشد توی چهار پنج صفحه خلاصه نویسی کرد
متاسفانه برای من خیلی گیرایی نداشت، علاوه بر اینکه نسبت به کار دیگه خانم صفوی خیلی معمولی تر به نظر می رسید ولی خوانش خانم طاهریان خوب بود
قبلا از این نویسنده کتاب دالان بهشت رو خونده بودم داستان های این نویسنده در عین حال که میدونی اخرش چی میشه یه جورایی تورو جذب میکنه در کل لذت بردم?
خیلی داستان مشکلات و غمها رو بهش پر و بال میده و کلا این قدر غمگینه که گاهی انگیزه خوندن باقی کتاب رو از دست میدی.
قشنگ بود معمولا کتاب اکثر نویسنده ها ،شبیه هم دیگه هست درون مایه داستانشون این کاملا متفاوت از دالان بهشت بود دوستش داشتم
من دوسش داشتم نمیدونم چرا کتابهای خانم صفوی خیلی برام زیباست بدون شباهت هیچ بخشی از اون انگار سرگذشت منه مخصوصا دالان بهشت