رویکرد نویسنده در این مجموعه داستان؛ رویکردی درونگرایانه و حسی است. او در داستانهایش سعی کرده است تا به کشفی درونی از خود، انسانهای پیرامونش و رابطه میان آنها دست پیدا کند و آن را در قالب داستان بیان کند.
داستان نخست از این مجموعه با عنوان «چهل و چهار کوچه مشایخ» با همین رویکرد نوشته شده است. از دل یک روایت داستانی از زبان یک دختر که با نگاهی به زندگی و مرگ خواهرش و نوع نگاه اجتماعی به آنها روایت میشود؛ بیان بکر و به شدت داستانی و در عینحال بدور از سانتیمانتالیسم رایج در این نوع از سوژهها.
در داستان دوم با عنوان "نام اصلی اش سیاوش بود" نویسنده به رابطهای انسانی می پردازد که بین چند نفر در یک سفر شکل میگیرد که بعد از آشنایی عمیق، سپس هر کدام مسیرهای مختلفی را در پیش گرفته و از هم دور میشوند. رابطهای که با عشق، و شکست در عشق برای یکی از اعضای گروه برای همیشه تمام، و تبدیل به خاطره میشود.