محمدهاشم اکبریانی رمانهایی منتشر کرده که اغلب حالوهوایی تجربی داشتهاند و مخاطبانشان نیز او را با این روحیهی تجربهگرا میشناسند. اما جدیدترین رمانِ او، عصبکشی، رواییترین و داستانگوترین کتابش محسوب میشود. اکبریانی در این رمان تلاش کرده تا با محور قرار دادنِ یک شخصیت متفاوت قصهای بسازد که درش حالوهوای اجتماعی در چند فضای متفاوت با این قهرمان گره میخورد. اصغر را که شخصیتِ نخست رمان اکبریانی است، میتوان یک کلبیمسلک کامل دانست. او از نوجوانیاش تصمیم گرفته لب از هم باز نکند و ساکت بماند. درعینحال هیچ ابایی ندارد از برخوردهای گاه تندی که با او میشود. او فقط حرکت میکند و مدام در حالِ خوردن است. و همین امر از او یک پرسوناژ خاص ساخته که عمدتاً اطرافیانش را به سرحدِ جنون میرساند... اکبریانی در این فرایند تلاش کرده سیرِ مقاومتِ زیستی یک انسان را روایت کند در مقابل وضعیتِ روزمرهی اجتماعی؛ مقاومتی که فراتر از معناهای سیاسی یا اجتماعی است و بیش از هر چیز نشان دارد از روحیهی لجباز و تکروِ این پسرِ جوان که میخواهد در سکوتی مطلق صداهای دیگران را بشنود و خود را بسپرد به دستِ حوادثی که گاه بسیار در قبالش بیرحماند. تولدِ یک یاغی...