فساد واژهای است که بسیار به کار برده میشود؛ از پرداخت رشوه به کارکنان دولت گرفته تا دزدیهای کلان از منابع عمومی و یا طیف وسیعی از اقداماتی که با سوءاستفاده از قدرت در مناسبات سیاسی اقتصادی همراه هستند و به صورت فزایندهای تمایل به جرم انگاشتن آنها وجود دارد . مداخلۀ دولت برای رفع شکست بازار(نقص بازار) اغلب با شکست دولت(نقص دولت) و فساد همراه است. امروزه کاملاً پذیرفته شده که فساد یک بیماری عمومی جهانی و یک مانع عمده برای حکمرانی شایسته و توسعۀ کشورها است. فساد خود را به شکلهای گوناگون در نظامهای سلامت کشورهای جهان نشان میدهد. تشخیص اینکه رفتار قابلقبول یا غیرقابلقبول چیست، نیازمند فهم درست تفاوتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشورها است. هر چند ممکن است برخی فسادهای بزرگ در کشورهای مختلف جرم یا رفتار غیراخلاقی تلقی شود؛ اما در همۀ موارد اینگونه نیست. به عنوان مثال مرز بین هدیه به عنوان ابراز لطفی که جامعه آن را میپسندد و رشوه چندان واضح نیست. تفاوتهای تاریخی، اجتماعی سبب میشود تشخیص اینکه چه چیزی را دقیقاً فساد بنامیم دشوار شود. حتی در درون یک کشور هم اینگونه نیست که همه در مورد ماهیت و مصادیق فساد همنظر باشند. در حالی که اکثریت قریب به اتفاق مردم قبول دارند که فساد "نادرست" است؛ اما همیشه غیرقانونی نیست. به عنوان مثال برخی کشورها در مورد مالکیت پزشکان بر خدمات جنبی پزشکی قوانین بسیار سختگیرانهای دارند و سعی میکنند تعارض منافع پزشکان را کنترل کنند اما برخی دیگر از کشورها چنین قوانینی ندارند. تعریف واحدی از فساد که توافق جهانی بر روی آن باشد وجود ندارد؛ اما تعریفی که بیشتر از همه مورد استفاده قرار میگیرد (به عنوان مثال توسط بانک جهانی و مؤسسه شفافیت بینالملل) فساد را به صورت زیر تعریف میکند: سوءاستفاده از قدرت امانت داده شده یا قدرت عمومی در جهت منافع شخصی. بسیاری از کارشناسان تعریف گستردهای از فساد را قبول دارند که هر کسی را که نوعی از قدرت به او امانت داده شده باشد را شامل میشود. بر این اساس سوءاستفاده از قدرت توسط کارکنان بخش خصوصی، بین شرکتهای خصوصی و درون سازمانهای جامعۀ مدنی نیز فساد تلقی میشود.
پیماننامۀ ملل متحد برای مقابله با فساد که مهمترین معاهدۀ بینالمللی دربارۀ فساد است، فساد را تعریف نکرده است؛ به جای آن اعمالی را تعریف کرده است که نظام قضایی کشورهای عضو باید آنها را به عنوان فساد در نظر بگیرند. به عنوان مثال: رشوه، اختلاس، سوءاستفاده از فعالیتهای عمومی در جهت منفعت شخصی، کسب امتیاز با استفاده از نفوذ دولتی و سیاسی، ثروتاندوزی غیرقانونی (پس از احراز مشاغل دولتی)، رشوه در بخش خصوصی، پولشویی و پنهانکاری و ممانعت از اجرای عدالت. این پیماننامه، فساد را در چهارچوب گستردهتر حکمرانی مطرح میکند و پادزهرها را مشخص میکند؛ به ویژه: مشارکت جامعه، حاکمیت قانون، مدیریت کارآمد امور عمومی، سازماندهی سیاسی و مدیریتی جهت پایبندی به اصول اخلاقی، شفافیت و حسابدهی.