مطالعات میانِرشتهای، از بسیاری جهات، به مثابه امری نوظهور در نظام آموزشی و پژوهشی دانشگاهی شناخته میشود. رهایی از پیامدهای تخصصیشدن بیش از اندازه در حوزههای مختلف علمی و همچنین ضرورت ایجاد زمینههای فکری برای پرورش رویکردهای خلاقانه و انتقادی در میان دانشجویان و شاغلان به امور پژوهشی، از جمله مسائلی است که پرداختن به «میانرشتگی» را اجتنابناپذیر میسازد. میانرشتگی میتواند با گشودن چشماندازهای جدید به روی پژوهشگران، آنها را از تعصبات انعطافناپذیر و همچنین نگرش تکبعدی بر حذر دارد و آنها را به تامل و تدبر بیشتر در مطالعات خویش رهنمون شود.
پرداختن به میانرشتگی، البته مستلزم شروع از نقطهای رشتهای است. آموزش و پژوهش میانرشتهای، در صورت فقدان زمینههای رشتهای لازم، میتواند پژوهشگر را به نوعی دلزدگی و یا حتی حیرانی دچار سازد. بر این اساس، ضروری است در کاوش در این زمینه به سراغ منابعی برویم که با اتکا به مبانی مستحکم رشتهای، چشماندازها و همچنین مبنای نظری مستدل برای گرایش به میانرشتگی را فراهم سازد.
کتاب حاضر به دنبال آن است که به بررسی و تحلیل چگونگی تقسیمبندی دانش به رشتههای مختلف بپردازد و نحوه ایجاد تغییرات در نظامهای رشتهای و همچنین تثبیت و تعالی آنها را مورد موشکافی دقیق قرار دهد و نشان دهد که ما چگونه میتوانیم از تغییرات در این حوزهها برای آفرینش گونههای جدید دانش استفاده کنیم. نویسنده کتاب، جو مورن، کار خود را با ردیابی اصطلاح میانرشتگی آغاز میکند و سپس با پرداختن به چگونگی شکلگیری و پیدایش رشتههای چون «زبان و ادبیات انگلیسی»، «تاریخ» و همچنین «مطالعات فرهنگی» و بررسی چشماندازها و چالشهایی که در طول فرایند شکلگیری و بالندگی این رشتهها روی نموده است، تلاش میکند دفاعی مستدل از ضرورت گسترش دانش میانرشتهای ارائه دهد.
ویژگی مهم کار مورن، تلاش وی برای تلفیق وجه تاریخی و نظری- فلسفی موضوع مورد بررسی است. او از یک سو، با روایت تاریخی پدیداری و تثبیت رشتههای نوظهور در «نهاد» دانشگاه، و از سوی دیگر، با تبیین و توضیح مبانی نظری و چارچوبهای روششناختی آنها، خواننده را به برداشتی کلانتر رهنمون میشود. بررسی دقیق وی از چالشهایی که این رشتهها در آغاز کار خویش با آن روبرو بودهاند و همچنین مشکلاتی که بر سر راه پذیرفتهشدن از سوی دیگر رشتههای تثبیتشده دانشگاهی، به مثابه یک حوزه متمایز علمی روی داده است، سستی چارچوبهای مألوف تقسیمبندی علوم را به ما نشان میدهد و در کنار آن، ذهن خواننده را برای نگاه انتقادی به دعاوی رشتهها مبنی بر تسلط انحصاری بر «حقیقت» آماده میسازد.