«گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم گفتم به از ترنجی لیکن بدست نائی
گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی گفتم از آنکه هستم سرگشتهئی هواءی
گفتا بگو که خواجو در چشم من چه بیند گفتم حدیث مستان سری بود خدائی»
شعر بالا، یکی از غزلیات دلبرانهی خواجوی کرمانی است، که نام کتاب از بیت اول آن گرفته شدهاست.
کتاب گفتا من آن ترنجم توسط محمد قاسم زاده به رشته تحریر درآمدهاست. این کتاب در سال 1395 توسط انتشارات روزبهان به چاپ رسیده و منتشر شد. این رمان درمورد شمس تبریزی و مولانا است. بدون شک داستان پیوند عاطفی این دو قطب عرفان و عشق را میشناسید. شمس تبریزی شهرهای بسیاری را به دنبال آنکه از نگاهش بخواند همه حرفها را گشت. سرانجام به قونیه رسید. در قونیه قبل از ملاقات شمس چند گروه از مردمان این شهر را دید. او با مرد مستی د میخانه آشنا شد. گدای جزامی راد دید. گل صحرا را دید که دست روزگار با زندگیاش چه کرده بود. در نهایت نیز از زبان همه مردم شهر، وصف واعظی را شنید که همه مردم قونیه از ریز و درشت عاشقش بودند. اما برای شمس تعجب برانگیز بود که چطور میشود، با وجود چنین مرد محترم و واعظی این شهر آنقدر مردم از خداوند دوری داشته باشد. مولانای جان در روز ورود شمس، سخنرانی مهمی در مسجد قونیه داشت. پس از اتمام سخنرانی، مولانا با اسبش از بازار عبور میکرد که شمس او را دید. شمس جلو آمد و از واعظ بزرگ چند سوال کرد. سوالات شمس برای مردمان دیگر کفرگونه و عجیب بود. اما هم مولانا و هم شمس در لا به لای همان سوالات و پاسخها یافتند که نیمه جانش را دیدهاند. پیوند این دو جهان از همان زمان آغاز شد. شمس به خانهی مولانا رفت. رمان گفتا من آن ترنجم داستان پیوند عمیق بین این دو را از زاویه دید دیگری بررسی میکند.
داستان این رمان از خروج شمس و مولانا پس از سه ماه گوشه نشینی آغاز میشود. پس از سه ماه گوشه نشینی شمس و مولانا از اتاق بیرون آمدند. در ظاهر سر و رویشان چرک و کثیف شده بود. اما در واقع آنها دل و جان خود را جلا داده بودند. پس از اتمام این عزلت طولانی مولانا انسان دیگری شده بود. همه شهر فهمیده بودند که این مولانا دیگر آن واعظ سابق نیست. این رمان از بعد از آن گوشه نشینی آغاز میشود. اما رمان گفتا من آن ترنجم به بررسی تمام زندگی مولانا از کودکی و تا مرگ میپردازد. توجه بیشتر این رمان بیشتر به آشنایی و ارتباط مولانا با شمس است. در جهانی که خرافات چشم و گوش انسان را کر و کور کرده باشد. کسی نمیتواند روشنایی روح و دل را ببیند. زمانی که رمان آغاز میشود، دیدگاه کرا بانو را میشنویم. کرا همسر مولانا بود. اما از تغییر همسرش مات و مبهوت شده بود. در واقع همه مردم شهر از تغییر این واعظ مات و مبهوت مانده بودند. این اتفاق فرصت خوبی بود تا دشمنان مولانا، کارهایش را عملی کنند. در نهایت دشمنی پسر مولانا و دیگر افراد باعث شد، شمس مولانا را ترک کرده و به جایی دیگر برود. زمانی که شمس رفت. روح از جان مولانا رفت. مولانا به یک شبه پیر شد. اما دیگر فایدهای نداشت و شمس رفته بود. پس از رفتن او مولانا شاعر شد. دست از دبیری و واعظی شست و به شاعری روی آورد. او آثاری را خلق کرد که گویی از مادر شاعر زاده شده بود. مثنوی و معنوی، فیه ما فیه، دیوان شمس و مجالس سبعه از آثار مولوی هستند.
کتاب صوتی گفتا من آن ترنجم در سال 1395 توسط انتشارات نوین کتاب منتشر شد. گویندهی این کتاب صوتی حسین پاکدل است. شما میتوانید کتاب صوتی گفتا من آن ترنجم به قلم محمد قاسم زاده، روایت حسین پاکدل و انتشارات نوین کتاب را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید. این کتاب صوتی را میتوانید از اپلیکیشن باهوک دریافت نمایید.
حسین پاکدل در سال 1338 در شهر اصفهان چشم به جهان گشود. او فراتر از فعالیت در عرصه باریگری، فیلمنامه نویس و کارگردان نیز هست. او سالهای بسیاری در زمینه اجرای برنامههای تلویزیونی فعالیت میکرد. پاکدل یکی از چهرههای سرشناس در تئاتر کشورمان محسوب میشود. حسین پاکدل به مدت 7 سال مدیر شبکه اول صدا و سیما بود. او سالها مدیر تئاتر شهر نیز بود. حسین پاکدل در یک خانواده هنرمند زندگی میکند. برادرش مهدی پاکدل یکی از بازیگران خوب کشورمان و دیگر برادرش مسعود پاکدل عکاس و برنامهساز تلویزیون است. به علاوه همسر او بانو عاطفه رضوی، از هنرمندان نامی کشورمان است. از فعالیتهای این هنرمند در زمینه تئاتر میتوان به حضرت والا، دکتر نون، سمفونی درد و ...، در زمینه فیلمهای سینمایی خانه کاغذی، برف روی کاجها و ...، در زمینه فیلمهای تلویزیونی از سرنوشت، شاهرگ، ایراندخت و فیلمهای نمایش خانگی مانکن، عالیجناب و ... اشاره کرد. از آثاری که این هنرمند راوی آنها بودهاست میتوان به چهل عاشقانه سرگردان، سمفونی مردگان، الفبای تغییر، میخواهم تغییر کنم، ثریا در اغما، پنج حکایت از شکسپیر و ... اشاره کرد. رمانهای نام برده در فیدیبو موجود هستند.
محمد قاسم زاده در هجدهمین روز از تیر ماه سال 1334 چشم به جهان گشود. او زادهی شهر نهاوند، کرمانشاه است. او پس از اتمام دوران تحصیل در نهاوند برای ادامه تحصیل به تهران مهاجرت کرد. او در سال 1357 فارغ التحصیل رشتهی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شد. او پس از فارغ التحصیلی به مدت 9 سال در مازندران معلم بود. او مدتی را در صدا و سیمای چین فعالیت میکرد. سپس به ایران بازگشت و در فرهنگستان زبان و ادب فارسی مشغول به کار شد. او در سال 1388 فعالیتهای دولتی خود را رها کرد و نویسنده شد. او اکنون یک نویسنده تمام وقت است. آثار این نویسنده به سه گروه داستان کوتاه، رمان و تحقیق و مقالات تقسیم میشود. از آثار این نویسنده و پژوهشگر میتوان به بیپایان، رویای ناممکن لی جون، ساوش، شهسوار بر باره باد، روی جاده نمناک، نوستراداموس به روایت کلثوم ننه، شهر هشتم، توراکینا و ... اشاره کرد. محمد قاسمزاده تاکنون جوایز بسیاری از جمله جایزه مهرگان در سال 1395 و جایزه پایلو کویلیو را بدست آورده است.
مولانا و شمس از خلوت سه ماه بیرون آمدند. من بالای ایوان ایستاده بودم و با کرا خاتون حرف میزدم که در باز شد و مولانا را دیدم که رقص کننان پا به حیاط گذاشت و همچنان که به شتاب میرقصید رو به سوی حوض مدونی میرفت که میانهی حیاط را پر کرده بود. شمس هم رقص کننان بیرون زد. ولی آرامتر میچرخید و حرکت دست و پایش موزونتر و منظمتر بود. کرا خاتون تا شوهرش را دید، یکه خورد و رعشه افتاد به تنش و با انگشت آنها را نشان داد. نمیخواست آنها را ببیند، حیرتش را نشان میداد. از دیدن مرد عالمی که سه ماه پیش، مدرسه و درس را رها کرده بود و حالا به همراه این پیر غریبه میرقصید. من اما هیچ حیرت نکردم از دیدن آنها.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 891.۸۲ مگابایت |
مدت زمان | ۱۶:۰۸:۱۵ |
نویسنده | محمد قاسم زاده |
راوی | حسین پاکدل |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۳/۱۲ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
شاهکار بی بدیلی بود از آقای محمد قاسم زاده. خدا قوت. بسیار زیبا و شنیدنی بود. از لحظه به لحظه کتاب لذت وافری بردم و همچنین از صدای فوق العده محکم و مسلط آقای حسین پاکدل که گویی خود حسام الدین چلبی کتاب را برایتان میخواند. این کتاب فوق العاده بود به همه پیشنهاد میکنم. با ابعادی از زندگی مولانا آشنا می شوید که هرگز فکرش را هم نکرده اید. عالی بود.
کتاب روایتی از زبان حسامالدین چلبی در مورد زندگی مولاناست و تصور میکنم نسبت به کتاب ملت عشق به واقعیت نزدیک تر باشه. برای مثال در اون کتاب گفته شده که شمس در قونیه کشته میشه در حالی که امروز آرامگاهش در شهر خوی واقعه، بنابراین احتمالا طبق گفته این کتاب از قونیه سفر کرده و بعدا از دنیا رفته
باورم نمیشه اینقدر مزخرف باشه اخه مگه میشه شمس ادم خدایی کیمیا رو بزنه ؟!!!!! خیلی مسخره است کتابش اصلا قابل مقایسه با ملت عشق نیست با خواندن این کتاب از شمس متنفر میشید یه دیوانه زنجیری خودخواه نمایش داده شده اما با خواندن ملت عشق عاشق خدا و شمس و مولانا میشید
۱-کتاب بیشتر درباره حسام الدین چلبی است و نقش او در زندگی مولانا ۲-پرداختن به جزئیات بسیار زیاد و غیر ضروری ۳-در سرتاسر کتابی که راجعبه مولانا است فقط یک بیت شعر از مولانا نوشته شده
تنها کتاب معتبر در زمینه ی شمس و مولانا پله پله تا ملاقات خدا هست از دکتر عبدالحسین زرین کوب،،، بقیه ی کتاب ها را هر کسی از طن خودش یارش شده،،، و تحریف شده ست
کل داستان انگار که داری اخبار جنگ گوش میدی، متاسفانه اقای پاکدل گویندگی این کتاب را همانند مجریان اخبار خواندند، داستان هم که پر از تناقضهای تاریخی
این کتاب بیشتر نقد مولانا و شمسه، و کم لطفی بزرگی در حق مولانا و مخصوصا شمس شده، گویا انگار یه غیر ایرانی اینو نوشته
بسیار عالی برای عاشقان مولانا و شمس .لحظه هایی از این کتاب صوتی که با صدای ساز سنتی نواخته شده فوق العاده ست.
صدای اقای پاکدل رو دوست دارم به نظرم چند سال پیش بهترین مجری تلوزیون بود
اصلا قابل مقایسه با ملت عشق نیست. گوش دادنش وقت تلف کردنه.