انسانها گاهی فراموش میکنند که برای چه به دنیا آمدهاند و هدف و ماموریت آنها در کار و زندگی چیست. اگر آنها بدانند که در کدام نقطه از مسیر اصلی ایستادهاند با قدرت و انگیزهی بیشتری میتوانند رو به جلو حرکت کنند و زندگی شادتری برای خود بسازند. هریک از انسانها مسئولیتی بر دوش دارند. تنها در صورتیکه این مسئولیت را با ادب و فروتنی بپذیرند میتوانند خوشبختی را احساس کنند. کتاب «این سه نفر را ببخشید» به قلم محمود معظمی با زبانی شیوا و روان به مخاطب میآموزد چگونه زیر بار یک زندگی بی هدف و ملال آور نرود و جهان را به جای بهتری برای خود و دیگران تبدیل نماید.
کتاب این سه نفر را ببخشید چکیدهی مکتوب برنامهی تلویزیونی ضبط شدهی تحت عنوان «چشمها را باید شست» است. این کتاب به شکلهای گوناگون به مفهوم خوشبختی اشاره کرده است و به تفسیر و توضیح آن میپردازد. محمود معظمی، معتقد است نباید خوشبختی را یک حس دانست که با داشتن چیز دیگری حاصل گردد. او خوشبختی را یک توانایی و قابلیت ذهنی عنوان کرده است. این توانایی نیز مانند سایر مهارتهای زندگی به آموزش و تمرین نیاز دارد. در راه آموختن خوشبختی باید سه گروه از انسانها را بخشید و به مسیر اصلی ادامه داد. اما این سه نفر چه کسانی هستند؟
گروه اول خود درونی است. برای شاد زیستن ابتدا نیاز است به یک صلح درونی دست پیدا کرد. گروه دوم والدین هستند. پدرها و مادرها همواره آرزوی خوشبختی فرزندانشان را دارند اما این مهم جز با بلوغ روانی و شخصیت مستقل اتفاق نمیافتد. پرورش شخصیت متکی به خود که از دیگران توقع و انتظار ندارد از ضروریترین مراحل رسیدن به خوشبختی است. گروه سوم سایر انسانها هستند. افرادی که همیشه گلهمند اند و انرژی منفی زیادی را به دیگران منتقل میکنند. اگرچه این افراد روحیه دیگران را مسموم میکنند اما برای رسیدن به خوشبختی باید از خشم و انتقام نسبت به آنها عبور کرد و این گروه را نیز مانند دو گروه قبلی بخشید. برای کسب موفقیت، شاد زیستن و خوشبخت شدن نیاز است
از سیستمهای پیچیدهی روزمره دوری کنیم و چیزهایی نو بیاموزیم. کتاب «این سه نفر را ببخشید» در 24 بخش مختلف نوشته شده است و موضوع خوشبختی و شاد زیستن محور اصلی تمام بخشهای آن است. انتشارات نگاه نوین کتاب «این سه نفر را ببخشید» را در 199 صفحه در سال 1395 روانهی بازار کرده است
«خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند.» از معروفترین جملات محمود معظمی است. او زندگی خود را بر اساس این جمله بنا نهاده است. بینش منحصر به فرد معظمی در تعریف خوشبختی از او یک مربی کارکشته و تاثیرگذار ساخته است.
محمود معظمی نویسنده، سخنران انگیزشی و مربی بازاریابی و فروش در ایران است. او در سال 1331 متولد شد و تحصیلات خود را در مدارس قریب و البرز به پایان رساند. معظمی در سال 1999 به همراه خانواده به کانادا مهاجرت کرد. او در حال حاضر در ونکوور کانادا اقامت دارد و برای برگزاری کلاسها و سمینارهای گوناگون، بین ایران و کانادا در رفت و آمد است. او در رشتههای مختلفی تحصیل کرده و مدارک دانشگاهی مختلفی کسب کرده است. محمود معظمی دورههای مختلفی در زمینههای فروش، روانشناسی، تعمیرات و ... پشت سر گذاشته و مدارک زیادی را در کارنامهی پژوهشی خود ثبت نموده است. اما در هیچ از مصاحبهها و برنامهها از مدارک خود سخنی به میان نیاورده است. زیرا معتقد است مدرکگرایی یکی از بزرگترین اشتباهات رایج در ایران است.
محمود معظمی در طول سالها فعالیت خود شغلهای متعددی را تجربه کرده است. او سابقهی برگزاری سمینارهای آموزشی با عناوین مختلف برای شرکتهای نامدار ایرانی نظیر شیر پگاه، نیرومحرکه، نفیس نخ و تلاونگ را در داشته است. موضوعات این دست از سمینارها را میتوان مباحث کاربردی در رابطه با کسب و کارها نظیر روانشناسی فروش و CRM، مدیریت در هزاره سوم موضوعات عمومی تر مانند هدف و موفقیت، ازدواج و خوشبختی عنوان کرد.
یکی دیگر از فعالیتهای محمود معظمی برگزاری کارگاههای مختلف با مدت زمان بین یک تا 5 روز است. کارگاههای آموزشی او مسائل جامع و گوناگونی را در برمیگیرد. دوره آموزشی «رفع خجولی یا فن بیان»، «انتقاد پذیری یا شخصیت آهنین»، «مدیریت زمان کاربردی در ایران» و «ازدواج موفق» از جمله کارگاههای او به شمار میآید. محمود معظمی یک شخصیت نام آشنای تلویزیونی است و در برنامههای مختلف رادیو و تلویزیون شرکت کرده است. «بهره وری، عوامل کاهش بهره وری در ایران»، «مهارت های مدیریت» و «خلاقیت و رشد اقتصادی» از جمله فعالیتهای او در این زمینه است. او مقالات متعددی را در مجلههای ایرانی و کانادایی منتشر کرده است.
در بخشی از کتاب این سه نفر را ببخشید میخوانیم
آیا تا به حال از خودتان سوال کردهاید که حقیقتا سرمایههای واقعی ما کداماند؟ ما بهعنوان یک انسان چه چیزی داریم که بتوانیم روی آن حساب کنیم و بگوییم این سرمایه و دستمایه ماست؟ ممکن است بگویید که مدرک تحصیلی یا ملکی که دارم یا پولی که در بانک دارم یا اینکه بچه خوبی دارم. ازدواجکردهام ویلایی که دارم. ماشینم و... یک مرحله به عقب برویم. این مدرک تحصیلی را چطور گرفتیم؟ چه دادیم که این مدرک را به ما دادند؟ این تجربه و دانش را در ازای چه چیزی گرفتیم؟
اگر به دقت، تعمق و توجه کنیم. به سرعت به این پاسخ میرسیم. هر چیزی که ما در این دنیای بزرگ به دست میآوریم. چیزی در عوض آن میدهیم. یعنی دادوستد میکنیم. این دادوستد چیست؟ چه چیزی را«میدهیم» که در ازایش چیزی میگیریم؟ ممکن است بفرمایید «پول» است. اما آن پول از کجا آمده؟... یک چیز در تمام اینها مشترک است و آن «وقت» است.
ما همه به عنوان انسان؛ یک وقت محدود داریم به نام عمر. متوسط عمر هم مشخص است. اگر از استثناها بگذریم. متوسط عمر در ایران، 70 و چند سال و مثلا در ژاپن، ۸۰ و چند سال است. من بچه انسان که به دنیا میآیم. تا زمانی که از دنیا بروم. صاحب یک چیزهایی میشوم. وقتی خوب دقت کنید. میبینید که این انسان؛ عمرش را میدهد و دو کلمه یاد میگیرد. عمرش را میدهد تا یک مدرک بگیرد. تا یک خانه بگیرد. وقتش را که همان عمرش است. در یک اداره میگذارد و کارمی کند و پس انداز میکند» تا چیزی به دست آورد. در حقیقت در ازای هرچه در زندگی به دست میآوریم. وقت یا عمرمی دهیم. و جالب اینکه اين سرمایه را نمیتوانید پسانداز کنید. چه چیزی به دست آورید و چه، به دست نیاورید» این عمر از دست خواهد رفت. این سرمایه. مثل برف است در برابر آفتاب. حل میشود. مثل یخ است. آب میشود. پس اگر میتوانید. از آن استفاده کنید تا بیهوده از دست نرود. میخواهم به شما پیشنهادی بدهم. پيشنهادم این است که اول حواسمان باشد. تنها سرمایهمان که وقت و عمر است (و هر شبانهروز هم که ۲۴ ساعت است) بسیار گذراست. اگر یک روز خواستید ببینید که چقدر عمرتان سریع میگذرد. لطف کنید و یک سررسید بردارید. یک ورق بزنید و ببینید یک سال چقدر سریع گذشته است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 841.۵۷ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 199 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۳۸:۰۰ |
نویسنده | محمود معظمی |
ناشر |