همهی ما در کودکی تجربهی شنیدن قصههایی زیبا و خاطرهانگیز را داشتهایم. قصههایی که قبل از خواب پدر و مادر برایمان میخواندند یا از رادیو به آنها گوش میدادیم. خیلی از این قصههای شیرین تا همیشه در ذهن ما ماندگار شدند. مهدی آذر یزدی اولین کسی بود که با مجموعه کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب ادبیات کهن ایران را برایمان ساده و دلنشین روایت کرد. با گذشت سالیان زیاد از انتشار مجموعه آثار او هنوز هم تازگی و جذابیت گذشته را دارند.
قصههای شیخ عطار جلد ششم از مجموعهی هشت جلدی قصههای خوب برای بچههای خوب است. تمام قصههایی که در این کتاب صوتی میشنویم منتخب حکایتهای عطار نیشابوری به انتخاب مهدی آذریزدی است. این مجموعه 21 حکایت دارد که از میان هزاران حکایتی که در سه کتاب معروف «منطق الطیر»، «مصیبتنامه» و «الهینامه» نوشته شده، انتخاب شدهاند. آنچه در این کتاب جمعآوری و بازنویسی شده است، درس زندگی و حکمت نیست بلکه داستانها یا به عبارتی قصههایی است برای کودکان این سرزمین یعنی ایران.
مهدی آذر یزدی در جواب کودکان و والدینی که میگویند در این کتاب بعضی از قصهها سخت و سنگین هستند و معنای آنها را نمیفهمند میگوید که درست است اما این قصهها برای بچههای خوب است، بچههایی که هر روز سعی میکنند تا چیزی بهتر و مشکلتر بخوانند تا دانا و فهمیده تربیت شوند. نویسنده کودکان را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید که کار خوب بهتر از کار آسان است و این کتاب برای بچههایی است که میتوانند بخوانند و خواندن را دوست دارند.
علاقهمندان به ادبیات کودک و نوجوان و مجموعه کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب ميتوانند نسخهي صوتی کتاب قصههای شیخ عطار و هفت جلد دیگر این مجموعه را در سايت فيديبو خريد و دانلود كنند.
کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب مجموعهای 8 جلدی است که مهدی آذر یزدی قصههای کهن ایران و ادبیات فارسی را به زبانی ساده و کودکانه بازنویسی کرده است. میتوان گفت مهدی آذر یزدی اولین فرد ایرانی بود که قصههای ایرانی را با زبانی شیرین مثل یک پدر مهربان برای کودکان روایت میکند. به همین دلیل به او «پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران» میگویند.
مؤسسه انتشارات «امیرکبیر» اولین بار در سال 1335 اولین جلد از مجموعهی قصههای خوب برای بچههای خوب را منتشر کرد. این اثر هشت سال بعد در سال 1342 موفق به دریافت جایزهی یونسکو شد و در سال 1345 جایزهی سلطنتی کتاب سال را با افتخار دریافت کرد. بعضی از کتابهای این مجموعه از طرف شورای کتاب کودک به عنوان کتاب برگزیدهی سال پذیرفته شدند. هشت جلد کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب بازنویسیهای کودکانه از آثار ادبی و دینی هستند.
جلد اول «قصههای کلیله و دمنه»، جلد دوم «قصههای مرزباننامه»، جلد سوم «قصههای سندبادنامه و قابوسنامه»، جلد چهارم «قصههای مثنوی»، جلد پنجم «قصههای قرآن»، جلد ششم قصههای شیخ عطار، جلد هفتم « قصههای گلستان و ملستان» و جلد هشتم «قصههای چهارده معصوم» نام دارند.
این مجموعه کتاب به چند زبان زندهی دنیا از جمله زبان اسپانیایی، ارمنی، چینی و روسی ترجمه شده است و در ایران بیش از 40 بار تجدید چاپ شده است.
مهدی آذر یزدی، نویسندهی ادبیات کودک در 27 اسفند سال 1300 در شهر یزد متولد شد. دوران کودکی در کنار پدرش کشاورزی کرد و از بیست سالگی در یک کارگاه جوراببافی مشغول به کار شد تا اینکه صاحب کارگاه جوراببافی یک کتابفروشی در یزد تاسیس کرد و از میان شاگردانش مهدی آذر یزدی را برای کار در آن انتخاب کرد. کار در فضای کتابفروشی باعث شد آذر یزدی به شعر و ادب فارسی علاقهمند شود. او بعد از مدتی به تهران نقل مکان کرد و در چاپخانهای در خیابان ناصرخسرو مشغول به کار شد.
زمانی که آذر یزدی 35 سال داشت قصهای از «انور سهیلی» توجهش را جلب کرد و ایدهی سادهنویسی و بازآفرینی متون کهن ادبیات برای کودکان در ذهنش شکل گرفت. این موضوع زمینهای برای شروع قصهنویسی او شد. آذر یزدی از سال 1335 قصهنویسی برای کودکان را با قصههای خوب برای بچههای خوب و مجموعهی «قصههای تازه» شروع کرد. او در ادبیات خود قصههایی روان و دلنشین از آثار ادبی و دینی بازنویسی کرد و تا پایان عمر به این کار ادامه داد.
آذریزدی داستانهایی با محتوای قرآنی و دینی هم دارد به همین جهت به او عنوان «خادم قرآن» دادند. تعداد آثار آذریزدی به بیش از 30 اثر میرسد که از جملهی آنها میتوان به کتابهای «گربه ناقلا»، «شعر قند و عسل»، «مثنوی بچه خوب»، «قصههای ساده برای نوآموزان»، «تصحیح مثنوی مولوی»، «گربه تنبل»، «تذکره شعرای معاصر ایران»، «خودآموز مقدماتی شطرنج»، «خودآموز عکاسی برای همه»، «قصههای پیامبران»، «یاد عاشورا» «لبخند»، «چهل کلمه قصار حضرت امیر (ع)»، «دستور طباخی و تدبیر منزل» و «خاله گوهر» اشاره کرد.
مهدی آذر یزدی در 18 تیر ماه 1388 در سن 87 سالگی درگذشت و روز درگذشت او به نام روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نامگذاری شد.
در سال 1392 مجموعه انیمیشن 26 قسمتی قصههای خوب برای بچههای خوب در شبکهی پویا به تهیهکنندگی «مرکز پویانمایی صبا» تهیه و پخش شد. این مجموعه با اقتباس از کتابهای مهدی آذریزدی ساخته شد و روایتگر قصههای کهن و شیرین فارسی برای کودکان بود.
آذر یزدی به عنوان راوی در این انیمیشن حضور داشت. پیام اصلی این انیمیشن شناساندن مفاهیم و قصههای آموزنده به زبان تصویر و کودکانه برای سنین کودک و نوجوان بود. از عوامل این مجموعه میتوان از «علیرضا رضاییان» مدیر تولید، «مجتبی شایسته» طراح و «محمد برومند» در مقام نویسنده نام برد.
شیخ فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطّار نیشابوری از عارفان، صوفیان و شاعران ایران در قرن ششم و اواخر قرن هفتم هجری است. عطار طبیب بود و در شهر نیشابور داروخانه و عطاری داشت. او تمام سالهای زندگیاش را به درمان و خدمت به مردم و سخنرانی در مباحث عرفانی گذراند. اما بیشتر شناخت ما ایرانیان از او با اشعار زیبا و حکایتهای آموزندهاش است. از عطار 7 اثر برجسته به نامهای «اسرارنامه»، «الهینامه»، «منطق الطیر»، «مصیبتنامه»، «مختارنامه»، «تذکرهالاولیا» و «دیوان اشعار» اوست.
روزی بود، روزگاری بود. یک روز سلطان محمود غزنوی با امیران لشکر خود به قصد شکار به صحرا رفت. در کنار تپه بی سرسبز و پر درخت که دیدن آن از دور آسان بود، قرارگاهی ترتیب دادند و چادر سلطان را بر سر پا کردند. خدمتکاران به تهیه ناهار مشغول شدند و لشکریان به دیدبانی را اگماشته شدند و امیران به دستور سلطان از هر طرف به شکار رفتند. خود سلطان محمود نیز سوار بر اسب از میان پست و بلند صحرا به جستجوی شکار رفت و به دنبال گورخری اسب تاخت تا از همراهان دور افتاد. و وقتی سلطان محمود از پشت تپه یی سر درآورد با پیرمرد خار کنی روبرو شد که خری همراه داشت و بار هیزمش افتاده بود و هرچه کوشش میکرد بار هیزم را روی خر خود بگذارد نمیتوانست و در کار خود درمانده بود.
سلطان محمود پیش رفت و گفت: «بابا، میخواهی کمکت کنم؟»
پیرمرد خارکن گفت: «چه کاری از این بهتر، که بار من بار میشود و برای تو هم ضرری ندارد، در اینجا دیگر کسی پیدا نمیشود که به من کمک کند، تو هم جوان خوش سیمابی هستی و خوبی کردن از تو عجب نیست».
سلطان محمود از اسب پیاده شد و در حالی که دربار کردن بار هیزم به پیرمرد کمک میکرد پرسید: «در صحرا تنها کار میکردی؟»
پیرمرد گفت: «بله، کسی را ندارم که با من همراهی کند».
سلطان پرسید: «پس، از اول چگونه این بار سنگین را روی خرگذاشتی که حالا نمیتوانی؟»
پیرمرد گفت: «من هر روز این کارم است، از اول فکرش را میکنم. خارها را روی یک تپه جمع میکنم و باربندی میکنم، و پای تپه را قدری گودال میکنم و خر را در آن چاله وامیدارم و بار را آهسته به پشت خر میاندازم. ولی اینجا خر دستش به سنگگیر کرد و بار افتاد و روی زمین هموار نمیتوانستم بارش را بار کنم.»
سلطان گفت: «درست است، هر کاری همین طور است، اولش آدم حساب
میکند ولی گاهی پیشامدهای حساب نشده هم پیدا میشود».
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 277.۱۱ مگابایت |
مدت زمان | ۰۴:۵۶:۳۶ |
نویسنده | مهدی آذر یزدی |
راوی | شبنم مقدمی |
ناشر |