«سرم گیج میرود. تا کنون این همه جمعیت در عمرم ندیدهام. در محوطه خارج از دادگستری جمعیت زیادی همهمه راه انداختهاند. گروهی از مردان کتوشلوار پوشیده و کروات زده به همراه پروندههای زردرنگی که زیر بغل زده بودند اینطرف و آنطرف میروند. گروه دیگر زنعا پوشیده بودند. زنعا همان تونیکهای سنتی و بلند است که قوزک پا میرسد و مخصوص مردان روستایی شمال یمن است. زنان هم فریاد میزنند و با صدای بلند گریه میکنند. من چیزی از حرفهای آنها نمیفهمم.» اینها جملاتی است که کتاب من نجود هستم، دهساله، مطلقه با آن آغازشده است. کتابی خواندنی و درعینحال دردناک که روایتی از نقض کمترین حقوق انسانی یک کودک در آن روایتشده است.
من نجود هستم، دهساله، مطلقه، اولین بار سال 2002 منتشر شد. این کتاب روایتی از زندگی دختری یمنی است که در کمتر از دهسالگی با مردی که بیش از سه برابر خودش سن داشت ازدواج کرد. این کتاب از زبان نجود نوشته است و او تمام احساساتی که تجربه کرده و رنجهای پس از عروسیاش را تشریح کرده است. تجربیات نجود در این کتاب بسیار دردناک و وحشتآفرین است؛ اما نجود با بسیاری از دختران دیگری که در یمن چنین سرنوشتی در انتظارشان است فرق میکند. او مسیر دادگاه را پیدا میکند و درنهایت موفق میشود طلاقش را بگیرد.
دلفین مانوئی خبرنگار فرانسوی کتاب نجود را جمعآوری کرده و آن را منتشر کرده است. این کتاب توجهات زیادی را در سراسر جهان به خود جلب کرد و به زبانهای مختلفی برگردانده شد.
کتاب من نجود هستم، دهساله، مطلقه با مقدمهای تحت عنوان شیر زن عصر ما آغازشده است و در ادامه فصلهای کتاب به شرح زیر آمده است:
فصل یکم: در دادگاه
فصل دوم: خرجی
فصل سوم: قاضی
فصل چهارم: ازدواج
فصل پنجم: شادا
فصل ششم: فرار
فصل هفتم: طلاق
فصل هشتم: تولد
فصل نهم: مونا
فصل دهم: بازگشت فارِس
فصل یازدهم: وقتی من یک وکیل شوم...
در پایان کتاب بخشی به نام سخن آخر آمده است که در آن روایت انتخاب نجود بهعنوان زن سال آمده است.
نجود علی (Nujood Ali) دختری یمنی متولد 1998 است که توانست جامعه جهانی را متوجه یمن کند. طلاق نجود علی به کمک وکیل یمنی، شادا ناصر اتفاق افتاد و او جوانترین زن مطلقهی جهان نامیده شد. سال 2008 مجلهی زنان گلامور (Glamour) نجود علی را بهعنوان زن سال انتخاب کرد. بر اساس گزارش روزنامههای آمریکایی او سال 2014 دوباره ازدواج کرد و دو فرند دختر داد. نجود سال 2015 رسماً نام خود را به نجوم، به معنای ستارههای آسمان تغییر داد.
دلفین مانوئی (dolphin minoui) خبرنگار فرانسوی متولد 1974 است. او مدرک کارشناسی ارشد روزنامهنگاری خود را از CELSA در پاریس دریافت کرده است. خانم مانویی مدتی در ایران بهعنوان خبرنگار مشغول به کار بود. او همچنین در ساخت تعداد زیادی مستند نیز مشارکت داشته است. او سال 2006 برای مقالاتی که دربارهی ایران و عراق نوشته بود برندهی جایزهی «آلبرت لندرز»(Albert Londers) شد.
من نجود هستم، دهساله مطلقه اولین بار سال 92 در ایران منتشر شد. این ترجمه که با عنوان «اسم من نجود است، دهسالهام، طلاق گرفتهام» در بازار کتاب ایران موجود است را پروین حسینی انجام داده و انتشارات آبتین قلم روانهی بازار کتاب ایران کرده است.
همچنین انتشارات درسا سال 95 کتاب من نجود هستم، دهساله، مطلقه را با ترجمهی مریم تفضلی عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
من نجود هستم یک داستان نیست. مربوط به روزگار دوری هم نیست. روایت دردناکی است که در قرن بیست و یکم برای کودکی رخداده است. روایتی دردناک از جبر جغرافیایی که سرنوشت انسانها را به تاریکی میکشد. این کتاب تلنگری برای همهی کسانی است که گویا به خوابرفتهاند. هرچند، نجود علی قهرمان کتاب من نجود هستم شجاعانه در مقابل حقیقت تلخ جامعهاش ایستاد و علیرغم سن بسیار کمش توانست تغییر بزرگی نهتنها در سرنوشت خودش که در سرنوشت بسیاری از دختران یمنی دیگر ایجاد کند اما واقعیت این است که ظلم و تبعیض موجود در جامعهاش به این سادگی شکست نخواهد خورد. من نجود هستم، دهساله، مطلقه، عنوان دردناکی دارد. عنوانی که نشان میدهد هنوز هم در بسیاری از نقاط حداقل حقوق انسانی افراد به رسمیت شناخته نمیشود و زنان و کودکان زیادی کوچکترین امنیت روانی را تجربه نمیکنند.
کتاب من نجود هستم، دهساله، مطلقه در دستهی کتابهای اجتماعی- ازدواج کودکان قرار دارد.
کتاب من نجود هستم، دهساله، مطلقه مناسب برای گروه سنی بزرگسال است.
تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 144 صفحه است که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 7 روز بخوانید.
کتاب من نجود هستم، دهساله، مطلقه حجم اندکی دارد و برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتابهای طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع اجتماعی- ازدواج کودکان را بخوانند مفید خواهد بود.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب من نجود هستم، دهساله، مطلقه اثر نجود علی، دلفین مانوئی بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی اجتماعی- ازدواج کودکان میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
از چند ساعت پیش تا حالا که دادگاه را ترک کردهام، اتفاقات جالبی برایم افتاده. تا حالا هیاهوی ناشی از ترافیک خیابان اینقدر برایم دلپذیر نبوده. بهمحض اینکه از جلوی سوپرمارکت رد میشویم، هوس بستنی قیقی بزرگی میکنم و به خودم میگویم شرط میبندم میتوانم دومی و حتی سومیاش را هم بخورم. گربهای که کمی دورتر از من است. توجهم را جلب میکند، دلم میخواهد بغلش کنم. چشمهایم میدرخشند؛ گویی برای اولین بار است که کوچکترین جزئیات زیبای زندگی را کشف کردهام. احساس خوشحالی و شادمانی میکنم، امروز بهترین روز زندگی من است.
- شادا! چطور به نظر میرسم؟
- زیبا، واقعاً زیبا.
شادا به مناسبت موفقیت من برایم لباسهایی با مارکهای جدید میخرد. بلوز صورتیرنگ و شلوار جین آبی کمرنگی که با پروانههای رنگی تزئین شدهاند. حس یک نوجود جدید را به من میداد. موهای بلند و فر دارم را پیچ داده و با روبان سبزی بستهام. احساس رضایت خاطر دارم. از همه مهمتر اینکه، میتوانم آن نقاب سیاه را بردارم و همه از موهای زیبایم تعریف و تمجید کنند.
ما با حامد و چند روزنامهنگار دیگر در دفتر یمن تایمز قرار ملاقات داریم. ساختمان یمن تایمز بسیار باشکوه است. ساختمان سهطبقه مرتفعی است. نگهبان یونیفرم پوشی مثل نگهبان ویلاهای شیک صنعا تمام رفتوآمدها را کنترل میکند. گیجی توأم با هیجان در وجودم رخنه کرده. به همین خاطر دستم را به نردههای چوبی میگیرم تا بتوانم از پلکان مرمری بزرگ و فراخ آنجا بالا بروم. پنجرهها بهقدری تمیز هستند که نور خورشید بر روی دیوارهای سفید داخل ساختمان حلقههای زردرنگی ایجاد کردهاند، بوی خوش واکس کفپوش ساختمان به مشام میرسد.
وقتی به طبقه دوم رسیدیم. نادیا که ویراستار روزنامه بود مرا در آغوش میگیرد و به من خوشآمد می گوید. اصلاً نمیتوانم تصور کنم چگونه یک زن میتواند مدیر یک روزنامه باشد؟ چطور همسر او این اجازه را به او داده؟ نادیا که تعجب مرا میبیند لبخندی میزند و میگوید:«دنبالم بیا.»
در اتاق روشن و بزرگ نادیا در دیگری است که او با فشار دست آن را باز کرد. یک اتاق کودک! اتاقی که کف آن پر از اسباببازی و چند کوسن است.
نادیا میگوید:«این اتاق دخترم است. بعضی وقتها او را با خودم به دفتر روزنامه میآورم. اینطوری هم میتوانم یک مادر باشم و هم یک زن شاغل.»
یک اتاق فقط برای دخترش! دنیایی که به رویم گشوده شده است. خیلی با دنیای من تفاوت دارد. چنان تحت تأثیر قرارگرفتهام که انگار به یک سیاره دیگر آمدهام. هم ترسناک است و هم جذاب.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 802.۳۷ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 146 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۵۲:۰۰ |
نویسنده | نجود علی |
نویسنده دوم | دلفین مانوئی |
مترجم | مریم تفضلی |
ناشر | انتشارات درسا |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Moi Noujoud، 10 ans، divorcee |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۲/۰۶ |
قیمت ارزی | 2.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
جالب بود, فقط کاش مترجم محترم در نوشتن و املای اسم های خاص بیشتر دقت می کردند, چون مشخص بود که این کتاب ترجمه از روی نسخه انگلیسی هست و اسم های خاص عربی به همون شکلی که در نسخه انگلیسی آوانویسی شده بود اومده بودن. مثال: جامبیا (!) که در اصل باید "جنبیه" نوشته می شد که خنجر سنتی مردان یمن هست (جنبیه از جنب به معنی کنار و پهلو میاد چون به پهلو بسته می شه مثال دیگر "هوتی ها" که در اصل درستش "حوثی ها" بود که قومی هستن در یمن یا مثلا سامیا (سامیه) و همین طور خود "نوجود" که "نجود" بهتره نوشته بشه ....
من این کتاب رو نخوندم ولی جهت اطلاع دوستان بگم که اوضاع ایران چه بسا بدتر باشه!! سالانه چندین هزار کودک ده تا سیزده سال در ایران ازدواج می کنند، مثلا سال گذشته چهار هزار نفر. و ۲۸ هزار دختر هم در سن ۱۳ تا ۱۵ سالگی ازدواج کردن. ۱۷ درصد از ازدواجهای کشور مربوط به ازدواج دختران زیر ۱۸ سال بوده.این آمار افتضاحه، دختران سرزمین من با مقداری مواد معامله میشن. کافیه پدر بره از دادگاه حکم بگیره که دخترش بلوغ جسمی و عقلی داره تا بتونه شوهرش بده تو سن زیر سیزده سال.
در متن نمونه نوش ته لبخند شیطانی او.... کلمه مناسب لبخند کودکانه یا شیطنت آمیزه
خیلی تلخ و درعین حال امید بخش تصورکه یه دختر کوچک تونست قیام کنه اینکه یه بچه این طور بیرحمانه پرت بشه تو دنیای بزرگسالانی که فقط برای خوشی و لذت میخوانش یا به عنوان یه برده. یه زن واقعا هنوز خیلی جاهانقش یه طفیلی را داره و حتی پسرهایی که برای گدایی و درامد زاده میشن این خیلییی تاسف اوره
عالی بود... ولی ای کاش همهی واقعیت همین بود. برید و زندگی نجود رو بعد از طلاقش بخونید:( نتونست زیاد درس بخونه و به آرزوش نرسید. دوباره ازدواج کرده و بچه داره.
بعید نیست در کشور ما هم این کودک ازاری ها وجود داشته باشه فقط بعضی به هم محرم بعضی نامحرم و دزدکی کاش ارزو کنیم کودک رو کودک ببینیم و به کودکیش احترام بزاریم
جالب بود واقعا، هم دردناک چون آدم متوجه میشه هنوز هستن کسایی که ظلم میکنن و به اسم آبرو و شرف ازش دفاع میکنن و کاملا بهش باور دارن، هم لذت بخش بخاطر اینکه درمقابل کسانی هستن که در مقابل این ظلم می ایستن و مردمی که دیگه نمیخوان اون سنت غلط قدیمی رواج داشته باشه
وقتی داشتم این کتاب رو می خوندم فقط به این فکر می کردم که من تو ده سالگی چیکار می کردم .شوکه شدم . توی ایران هم چه دخترای کم سن مثل نجود چه دختر های بزرگتر از اون مجبور به ازدواج میشن و تبدیل به پیرزن های کم سن و سال با کلی بیماری های روحی و جسمی
قسمت عمده کتاب زندگی مردم طبقه فرودست یمن رو نشون میداد و زندگی زناشویی نجود بخش کوچکی از کتاب رو به خودش اختصاص داده بود که البته با توجه به مدت کوتاه ازدواج منطقی بود. با اینکه ترجمه چندان خوب نیست ولی خوندن کتاب رو توصیه میکنم
کتاب خیلی زیبایی بود اما این اتفاق ها هزاران بار در شهرستانها می افتد تا جاییکه ازدواج دخترها تا قبل سیزده سالگی برای مادرها افتخار بزرگی که پزش رو به زنای دیگه میدن من بسیار زیاد از این موارد دیدم.