
کتاب زندگی خردمندانه
رویکرد شناختی - رفتاری
نسخه الکترونیک کتاب زندگی خردمندانه به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نقد و بررسی کتاب زندگی خردمندانه
کتاب «زندگی خردمندانه» کتابی در زمینهی خودیاری و شناختدرمانی است. «مایکل نینان» و «ویندی درایدن» در این کتاب برخی از احساسات مشترک میان افراد را بررسی میکنند، که با وجود این که بیماری و اختلال شناخته نمیشوند، باز هم مشکلات و مسائل زیادی را برای آنها ایجاد میکنند. این احساسات مانند خجالت، خشم، اضطراب، تردید، حسادت، همه در زندگی روزمره آنقدر تکرار میشوند تا جایی که توان فرد را برای پیشرفت و داشتن زندگی آرام و موفق از او میگیرند. این کتاب شامل نمونههای واقعی از افرادی است که با چنین مشکلاتی مواجه بودهاند. راهکارهای عملی پیشنهاد شده یا انجام شده در رابطه با این نمونهها، کمک زیادی به درک مطالب این کتاب میکند. کتاب زندگی خردمندانه با ترجمهی روان و خوشخوان «حسن حمیدپور» و «زهرا اندوز» در سال 86 در انتشارات ذهنآویز منتشر شده است.
درباره کتاب زندگی خردمندانه
کتاب زندگی خردمندانه یکی از کتابهایی است که با استفاده از آخرین یافتههای علمی و پژوهشی راهحلهایی برای حل و فصل مشکلاتی مانند اهمالکاری، کمرویی، برخورد نامناسب با انتقاد، تصمیمگیری نادرست یا عجولانه و ناتوانی در حل مشکلات، ارائه میکند. باید به خاطر داشته باشید که تنها خواندن یک کتاب خودیاری و روانشناختی، کمکی به بهبود حال شما و زندگیتان نمیکند. تغییر شما بستگی به این دارد که چقدر مطالب این کتاب را درک کردهاید و چقدر به طور مدام آنها را به کارگرفتهاید.
واقعیت این است که خیلی از مراجعهکنندگان به کلینیکهای روانشناختی، اختلال روانی قابل تشخیصی ندارند، اما نمیتوانند از تمام نیرو و توان خود به خوبی استفاده کنند. چنین پدیدهای به طور خاص بیشتر در میان دانشجویان و دانشآموزان واقعیت دارد. مسائلی مانند بلاتکلیفی، سردرگمی، ناتوانی در حل مشکلات، برخورد نامناسب در برابر انتقاد، انجام ندادن تکالیف درسی تا لحظهی آخر، همه نمونههایی از این نوع مسائل هستند. کتاب زندگی خردمندانه در واقع برای این نوشته شده که در کنار بسیاری کتابهای روانشناختی دیگر به مسائل حاد و بیماریهای جدی میپردازند، مشکلاتی را بررسی کند که شاید همه از آن رنج میبرند، اما تاکنون راهکارهای درست و منسجمی برای آنها ارائه نشده است.
زمانی که بتوانید نوع تفکرتان را در مورد رویدادهای زندگی تغییر دهید، شاهد تاثیر شگفتانگیزی دربارهی همین رویدادها خواهید بود. بنابراین میتوان گفت که تغییر نوع تفکر، باعث تغییر در احساس هم میشود. و این همان اصل اساسی رفتاردرمانیِ شناختی است. مثلا شما از صحبت کردن در جمع اضطراب دارید، چون فکر میکنید نمیتوانید به خوبی صحبت کنید. شناخت طرز تفکرتان دربارهی این رویداد به شما کمک میکند تا بفهمید چرا چنین حسی دارید یا این که چرا در موقعیتهایی خاص، رفتارهای خاصی از خودتان نشان دادهاید. وقتی به چنین دانشی رسیدید، میتوانید تصمیم بگیرید که طرز تفکرتان را تغییر دهید تا زندگی بهتری نصیبتان شود. یکی از موضوعات اصلی این کتاب که به شما کمک کند تا دقیقا به همین بینیش برسید و بتوانید نگاه متفاوتی نسبت به خود و اطرافیانتان پیدا کنید.
در بخشی از کتاب زندگی خردمندانه میخوانیم
سامانتا فروشنده پارچه بود و از شغلش لذت میبرد. او به مدت ۵ سال نمایندگی فروش پارچه یک شرکت را به عهده داشت. علی رغم این که آدم فوقالعاده با تجربهای بود، هنوز در ملاقات با افراد جدید و مشتریان سرشناس به شدت دچار اضطراب میشد. او میگفت: «بعد از ۵ سال کار کردن نباید مضطرب شوم».
ریموند دوست داشت در برابر مشکلات، خونسردی خود را حفظ کند، مثل افرادی که به خوبی از پس مشکلات برمیآیند، ولی بدبختانه این نقش بازی کردن همیشه خوب انجام نمیشد. مثلا اگر نمیتوانست سوئیچ ماشین را پیدا کند یا وقتی که نمیتوانست طبق کاتالوگ برخی از اثاثیه خانه را درست سر هم کند، به شدت عصبانی میشد و میگفت: «چرا باید این طوری رفتار کنم؟ چرا نمیتوانم خودم را کنترل کنم؟».
ژانت برای این که بتواند مخارج زندگی را تامین کند، شغل تمام وقتی انتخاب کرده بود. بنابراین، مجبور بود برای دو فرزندش پرستار بگیرد. اگر چه میدانست پرستار از بچههایش به خوبی مواظبت میکند، با این حال احساس گناه میکرد که آنها را به حال خودشان رها کرده است. او میگفت: «باید خودم آنها را از مدرسه بگیرم و به آنها رسیدگی کنم».
برایان گاهی دست و پا چلفتی میشد. پاهایش موقع راه رفتن به یکدیگر گیر کرده و به اشیای سر راهش برخورد میکرد. دوستانش به او میخندیدند و او به شدت آزردهخاطر میشد و میگفت: «نمیتوانم تعادلم را حفظ کنم. انصاف نیست که آنها به من بخندند». هر کدام از این چهار نفر، هیجانهای منفی را تجربه کردند. اگرچه چنین افرادی نیازمند درمانهای روانشناختی نیستند، اما اگر چنین مشکلاتی لاینحل بمانند مانع پیشرفت شخص میشوند و هر لحظه امکان دارد دوباره در دام این مشکلات گرفتار شوند.
من وقتی که از این چهار نفر علت هیجانهای منفیشان را پرسیدم به ترتیب علل زیر را ذکر کردند: ملاقات با مشتریهای سرشناس، جستوجوی سوئیچ ماشین و سر هم کردن وسایل خانه طبق کاتالوگ، اجبار در رفتن به کار تمام وقت و سپردن بچهها به پرستار، و تمسخر به خاطر ناتوانی. به عبارتی، وقایع خارجی یا دیگران باعث شده بودند این احساسها را پیدا کنند. اگر چه چنین تفکری خیلی شایع است، ولی لزوما به معنای درست بودن آن نیست. در زنجیرهی علل هیجانها یکی از حلقههای کلیدی مفقود شده، خودتان هستید. برای تجربه یک واکنش هیجانی ابتدا باید این نکته را ارزیابی کنید که آن حادثه چقدر برای شما اهمیت دارد.
نظرات کاربران درباره کتاب زندگی خردمندانه