
کتاب لیدی آن کلیوز
نسخه الکترونیک کتاب لیدی آن کلیوز به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
نقد و بررسی کتاب لیدی آن کلیوز
درباره کتاب لیدی آن کلیوز
کتاب «لیدی آن کلیوز» My Lady of Cleves نوشتهی «مارگارت کمبل بارنز» در سال 1946 به چاپ رسید. این اثر دربارهی هنری هشتم، پادشاه انگلستان است که زندگی پرفرازونشیب و تأثیرگذاری بر روی سیاست کلیسای آن دوران از انگلستان داشت. او پسر دوم هنری هفتم بود و از سال 1509 میلادی پادشاهی انگلستان را برعهده گرفت. او مذهب مردم انگلستان را از کاتولیک به پروتستان تغییر داد و کلیسا را مستقل کرد. او چندین ازدواج ناموفق داشت و بسیار بدبین بود. او به دلیل ظن و گمان رفتارهای ناشایست و بدی با زنانش داشت و برخی از آنها را محکوم به اعدام کرد. هنری هشتم پس از همسر سومش با زنی به نام «آن از کلیوز» ازدواج کرد که نتیجهی آن هم طلاق شد. کتاب «لیدی آن کلیوز» روایت داستانهای این زن از زندگی پرفرازونشیبش در دربار کاخ شاه انگلستان در قرن شانزدهم میلادی است.
«مارگارت کمبل بارنز» در داستان «لیدی آن کلیوز» به زیبایی یک دورهی تاریخی را به تصویر کشیده است. او شخصیت «لیدی آن کلیوز» را به روایت از کسانی که او را دیدهاند یا میشناختند، ترسیم کرده است. این نویسنده این داستان را در طی سی و چهار فصل به نگارش درآورده و تصویری جدید از قرن شانزدهم انگلستان نشان داده است. او برای نوشتن این داستان تمامی اسناد و نامههای به جا مانده از آن زمان را مطالعه و بررسی کرده است. از «لیدی آن کلیوز» سه نقاشی به جا مانده است که نشان میدهند او زنی بسیار زیبا و جذاب بوده است. «مارگارت کمبل بارنز» در این داستان علاوه بر روایت خواندنی و پرکشش زندگی زنی از خاندان سلطنتی، واقعیت دربار هنری هشتم را نیز به تصویر کشیده است. او از درون کاخ داستان را روایت میکند و خواننده را همراه خود به چند قرن قبل میبرد. روایت او اساس تاریخی دارد و مطالعهی آن به علاقهمندان به داستانها و رمانهای تاریخی بسیار توصیه میشود.
درباره مارگارت کمبل بارنز
«مارگارت کمبل بارنز» Margaret Campbell Barnes نویسندهی انگلیسی در 17 فوریه سال 1891 به دنیا آمد. او در نوجوانی به مدارس خصوصی لندن و پاریس رفت و از سال 1917 نوشتن داستان را آغاز کرد. او به مدت بیست و پنج سال برای نشریات آن زمان داستان کوتاه نوشت و چندین داستان بلند و رمان منتشر کرد. او در زمان جنگ جهانی دوم بهعنوان راننده آمبولانس در خیابانهای لندن خدمت کرد و یکی از پسرانش را در جنگ از دست داد. مرگ فرزند «مارگارت کمبل بارنز» بر روی زندگی و نوشتههای او بسیار تأثیر گذاشت. او سالهای آخر عمرش را در جزیرهی وایت Wight گذراند و در تاریخ یک آوریل سال 1962 درگذشت.
ترجمه کتاب لیدی آن کلیوز
کتاب «لیدی آن کلیوز» نوشتهی «مارگارت کمبل بارنز» با ترجمهی «آفاق زرگریان» از سوی انتشارات کتابسرای تندیس در سال 1394 منتشر شد که نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «آفاق زرگریان» مترجم به نام ایرانی است ترجمهی آثار انگلیسی را در کارنامهی کاریش دارد. از دیگر کتابهای ترجمه شدهی او میتوان به «نامهی گمشده» اثر «جیلین کانتور» و «دریای خاطرات» اثر «فیونا والپی» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک و صوتی آنها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
در بخشهایی از کتاب لیدی آن کلیوز میخوانیم
بعد از اینکه ماه عسل آن تمام شد، او اغلب آرزو میکرد دوباره به همان زندگی غیررسمی در همپتون کورت بازگردد. اما مسائل کشوری، هنری را وادار کرده بود در گرین ویچ بماند. بعد از ملاقاتشان در هاورینگ کمتر از همیشه او را دیده بود. اما اکنون هنری دیگر هرگز با او رفتار خشنی نداشت. به مرور زمان گاهی آن فکر میکرد انگار هنری از او میترسد.
بعد از شام، هنری اندکی نشسته و او را زیرچشمی نگاه میکرد، انگار که داشت نقشهای میکشید و کنجکاو بود عکسالعمل او چه خواهد بود. یکی دو بار حتی احساس کرد هنری به طور کاملاً دوستانهای در شرف مطرح کردن موضوع مهمی با اوست. منشی او، ربوتسلی، با وقار میآمد و میرفت. مشاوران نگران در اتاقهای انتظار پرسه میزدند. هنگامی که آن میآمد، همه حرفشان را قطع میکردند و او دیگر مطمئن شده بود هر موضوعی که هست مربوط به خود او میشود. چون اولسیلیگر به کلیوز بازگشته بود، آن هیچ راهی نداشت چیز صریحی بفهمد. از آن جایی که او کم کم داشت احساس میکرد یکی از اعضای خانواده است، اکنون خیلی احساس تنهایی میکرد چون لیدی الیزابت در هاورینگ مانده بود و بیشتر وقت لیدی مری صرف خواستگار ناخواستهاش فیلیپ باواریایی میشد. هرگاه هنری از این به ظاهر مذاکرات مرموز و بیپایان آزاد میشد، یا با دوک نورفولک به شکار میرفت یا با خواهرزادهی زیبای او شام میخورد.
به رغم رنجیدگی خاموشی که آن در دل خود پنهان داشت، فهمیده بود که زندگی بدون هنری برایش بسیار آسانتر بود؛ اما هنگامی که ندیمههای انگلیسی خانهاش صبح زود به بهانهای به اتاق خوابش میآمدند و به بالش شوهرش خیره میشدند و میدیدند جای شوهرش دست نخورده، سؤالهای گستاخانهای میپرسیدند، متنفر بود. میدانست آنها پشت سرش غیبت میکنند. یک بار لیدی راچ فورد که به دلیل ازدواج با یکی از هاواردها فامیل به حساب میآمد، با همدردی اغراقآمیزی از آن پرسیده بود که او به کنتس لاو پیر از قصور پادشاه در وظایف زناشوییاش خبر داده. جین راچ فورد این سؤال را وقتی آنها روی عرشهی کشتی ایستاده بودند و برای شرکت در یکی از ضیافتهای معروف دادلی میرفتند، پرسیده بود و بعد هشدار داده بود که حرفهای نامهربانانهی او از میان آبها به میهمانهای آنها در کشتی نورتامبرلند منتقل میشود. آن دیده بود صورت همهی آن زنها به پوزخند باز شده، پس با صدایی بلندتر جواب داده بود تا دیگر آخرین خندههای استهزاآمیز آنها برای هنری بماند. با دقت در تلفظ صحیح انگلیسی جواب داده بود: «اگر خیال سرکار خانم راحت میشود، خیر، نگفتم. چون در واقع، من به همان صورتی که آرزویش را داشتم از اعلیحضرت توجه میبینم.»
نظرات کاربران درباره کتاب لیدی آن کلیوز