جایگاه محوری افلاطون در فلسفهی اروپا مرهون عوامل متعددی است. وی نخستین فیلسوف غربی است که آثارش دستنخورده بهجا مانده است. این آثار بهدلیل وسعت دامنه، استدلال قوی و قدرتشان در مشغول کردن ذهن خوانندگان، بانفوذ و بااهمیت باقی ماندهاند. استفادهی مکرر افلاطون از صنایع ادبی نظیر افسانه، استعاره و تمثیل در جلب خوانندگانی که کمتر به محتوای رسالهها آشنایی داشتند، موفقیتآمیز بوده است.
افلاطون با زبان خود سخن نمیگفت، بلکه افکار خود را در قالب گفتوگو بین شخصیتهای دیگر مطرح میکرد، به این ترتیب خواننده را در معرض دیدگاههای فلسفی گوناگون قرار میداد. افلاطون خودش را در حاشیه نگه میداشت؛ به این ترتیب فرصت تفسیر آزاد از آثارش به همه، از طرفداران جدید مکتب افلاطون که پیرو اصول مذهبی مبتنی بر اخرویگرایی بودند تا فیلسوفان تحلیلگرایی که بهشدت ضد ایدههای متافیزیکی امروزی بودند داده میشد.
در این گفتوگوِ خیالی از افلاطون دعوت شده تا خودش صحبت کند. این صحبتها تقریباً عاری از صنایع ادبی هستند که ایدههای مذهبی و متافیزیکی منتسب به وی را شکوفا کردند. تقریباً محور همهی بحثها مسائل مهم اجتماعی، سیاسی و فلسفی هستند که افلاطون دربارهی آنها نقطهنظرهای قاطع و مشخصی داشته است. اینجا ما فرصت آشنایی با افلاطون را در زمینههایی که برای همهی ما اهمیت دارند، پیدا میکنیم.