فهم اوضاع کنونی اندیشه و سیاست در ایران، مستلزم گفتوگوی انتقادی با گذشته است. این گفتوگو نیز در پرتو بررسی چیستیها، چگونگیها و چراییها میسر است؛ چرا که پرسشهای مربوط به کیستی، چیستی، چگونگی، چرایی و آیایی مبانی معرفتشناسی پژوهش ما را بنیان مینهند. ماهیت دانش سیاسی در ایران دورهی اسلامی چیست؟ گفتمانهای دانش سیاسی چگونه ظاهر شدند؟ آیا میتوان ظهور آنها را برمبنای بستر اجتماعی و ساختار قدرت تبیین و تحلیل کرد؟ چه نسبتی میان دانش سیاسی و قدرت هردوره وجود دارد و این ارتباط چرا و چگونه برقرار میشود؟ نظریهپردازان این دانش کداماند؟ و... بدون تردید اندیشه و سیاست اکنون، محصول سه میراث بزرگ فکری است: یکی، اندیشهی شاهی ایران باستان؛ دوم، عقلانیت سیاسی سنتی ایران؛ سوم، وجوه عمدهای از تمدن و تجدد غربی که در دورهی منجر به انقلاب مشروطه و متعاقب آن در ایران رسوخ کرد. فهم شرایط اندیشه و سیاست مستلزم شناخت این سه سرچشمهی فرهنگی است. کتاب حاضر که دورهی اسلامی را بررسی میکند، ناظر به گفتوگوی انتقادی از زاویهی خاستگاه دوم است و لذا نمیتواند به نظریهی ایرانشاهی بپردازد؛ هرچند چارهای جز پرداختن به ابعادی از اندیشه و تجدد غربی ندارد. این کتاب میکوشد با نگرش به ساخت و روابط قدرت در دورهی اسلامی، رابطهی آن را با دانش سیاسی بررسی کند. در این مورد از مفاهیم قدرت و دانش بهره خواهد برد.
این کتاب، با استفاده از نظریه ـ روش تحلیل گفتمان، دانش سیاسی مسلمانان، یعنی فلسفهی سیاسی و شریعتنامههای سیاسی را بازتاب ساخت کلی قدرت میداند. کوشش ما گفتوگوی انتقادی با دیدگاهی است که شکلگیری این جریانات اندیشه را بریده از مناسبات قدرت و منحل در نفسانیات دانشمندان میداند.