در فرهنگ اساطیر، جهان زنده و پویا و فراتر از آن هوشمند و روانمند محسوب میشود، و از این روی در کلیّت خود به ا نسانی کامل و بالغ و صاحب اندیشه مانند میشود. انسان نخستین، از آنجا که با شیوهای درون کاوانه و تجزیهگرا به شناسایی جهان پیرامن خویش میپردازد و سعی بر آن دارد که از ژرفای دل و احساس خویش آن را بشناسد و بیازماید، از تن و پوسته جهان که بیجان و مرده به چشم میآید گذشته و با مغز و جان آن که آکنده از زندگی و جنب و جوش است پیوند مییابد. باورها و اعتقادات ا نسان اساطیری پیرامون جاندار پنداری هستی تا بدانجا پیش میرود که به تفکیک جنسی پدیدههای عالم پرداخته و برخی از آنها را منشاء آفرینش برخی دیگر میپندارند و در ادامهی این روند، جهان را چون خانوادهای واحد پنداشته و بر هر یک از پدیدهها نقش عضوی از اعضای این خانواده را تفویض میکند، در این میان نقش پدر و مادر این خانواده که به عنوان زوج آغازین، زمینهی هستی یافتن سایر پدیدهها را فراهم میآورند به آسمان و زمین اساطیری تفویض میشود.
با کند و کاوی در اساطیر ملل گوناگون میتوان دریافت که در اساطیر تمام این ملل (به غیر از اساطیر مصر) همواره آسمان در جایگاه پدر کیهان و زمین در مقام مادر قرار میگیرد، در اساطیر ایران نیز همواره زمین به نام مادر خوانده شده است. اما آسمان نه به شکلی واضح بلکه در تقابل با زمین در جایگاه پدر کیهان قرار می گیرد.
کتاب حاضر که بنیان آن بر پایه این باور (آسمان پدر، زمین مادر) نهاده شده مشتمل بر پنج فصل مجزاست که فصل نخست آن به عنوان کلیات به ریشه شناسی و بیان واژه «اسطوره» اختصاص یافته و در ادامه، به بیان مراحل مختلف شناخت جهان توسط بشر و تاثیر جغرافیا و شرایط اقلیمی در شکلگیری اسطوره میپردازد و پس از آن به حیطه اساطیر ایران وارد شده و به معرفی عناصر مهم این اساطیر به ویژه عناصری که در رابطه با موضوع این جستار حائز اهمیت است میپردازد.