سلسله سامانی در اوج قدرت خویش از کرمان تا کرانههای سیحون و از غزنه تا حلوان را دراختیار داشتند امّا خراسان و ماوراءالنهر مرکز ثقل قدرت آنها بود. ماوراءالنهر در عهد سامانیان باروی شمال شرقی قلمرو اسلامی در برابر تجاوز ترکان بود و این موضوع باعث شد که دستگاه خلافت عباسی در ازای پاسداری از مرزهای شمال شرقی، اختیاراتی تاحدّ استقلال به سامانیان اعطاء کند و به اطاعت اسمی و ذکر نام خلفا در خطبه و سکه توسط امرای سامانی راضی باشد.
سامانیان گاه به عنوان انتشار دین اسلام و گاه به انگیزه جلوگیری از تجاوزات ترکان، به محل سکونت آنها در حوضه رود سیحون حمله میبردند. از رهگذر این جنگها که غالبا با پیروزی همراه بود، اسیران بسیاری از ترکان به عنوان غلامان به سرزمین سامانیان وارد گردیدند. از آن میان جمعی مستعد جهت خدمت در سپاه آل سامان برگزیده شدند و بدینترتیب هسته مرکزی ارتش حرفهای سامانی شکل گرفت و به مرور سپهسالاران ترک بر آن فرماندهی یافتند. امرای سامانی از این کار دو هدف داشتند؛ یکی آنکه از اتکاء بر دهقانان محلّی که افراد لشکر آنها را تأمین میکردند خلاصی یابند. دیگر آنکه در برابر مردم ماوراءالنّهر که به جهت آمادگی برای دفاع در برابر تجاوزات مهاجمان ترک دائما مسلح بودند و اتحاد آنها قدرت مهیبی را بهوجود میآورد، سپاهی کارآمد و مورد اعتماد داشته باشند. امّا سقوط طبقه دهقان و افزایش قدرت سپهسالاران ترکنژاد به زیان دیوانسالاران ایرانی بود و نتیجه نامطلوبی برای حکومت سامانی بهبار آورد.