بسیاری از ما وقتی بچه بودیم می خواستیم به ابرقهرمان هایی تبدیل شویم که بر پردهی سینما میدیدیم و بعدها، وقتی عاشق یک رمان یا فیلم میشدیم، آن شخصیتها، نمایندگان وجوهی از شخصیت خودمان میشدند. سروانتس در آغاز قرن هفدهم، موفق به شناسایی رابطهی میان دنیای خیال و جهان واقعیت شد؛ جهانی واقعی که در آن، همواره به دنبال چیزهایی هستیم که به روزهایمان معنی ببخشند.
اگر یک رمان باشد که هرکسی قبل از مرگ باید آن را بخواند، یقینا «دن کیشوت» است.
این جمله برای «بن اوکری» شاعر و نویسندهی برندهی جایزهي بوکر است. او معتقد است که دن کیشوت رمانی است که تمام رمانهای بعد از خود را در دل خود دارد.
بنیاد نوبل از صد نویسندهی برتر خواست که به برترین و مهمترین اثر ادبی تاریخ داستان نویسی رای دهد. بیشتر از نیمی از آنها نام دن کیشوت را برند و نکتهی جالب توجه این بد که باقی اثرها به لحاظ تعداد آرا حتی به نزدیکی این کتاب هم نرسیدند. با این مقدمه به سراغ معرفی کتاب افسانهای و جنجالی «دن کیشوت» یکی از بهترین کتاب جهان خواهیم رفت.
در ابتدا لازم است بگوییم که این کتاب از قدیمیترین و بهترین کتاب به زبان اروپایی نوین است و نخستین نمونهی رمان مدرن دنیا. دن کیشوت را که نام درستتر آن «دن کیخوته» است، اولین بار مرحوم محمد قاضی از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه کرد. از حدود پنجاه سال پیش تاکنون همین اسم در بین ایرانیها رواج پیدا کرد.
داستان کتاب روایت زندگی نجیبزادهای از طبقهی متوسط است که به مردی بسیار مهربان و مودب در بین مردم شناخته میشود. همه او را دوست دارند. آلونسو کیشانوی (دُن کیخوته دِ لا مانچا) تقریبا فقیر، مرفهین را عملا از خود بالاتر میداند و آنها را متعلق به طبقات ممتاز میپندارد. او در ۵۰ سالگی دیگر امیدی به زندگی ندارد و به نوععی ایدهای جدید برای زنده ماندن به ذهنش نمیرسد. پس تصمیم میگیرد باقی وقت خود را صرف کتاب خواندن کند. او به قدری در مطالعه کتاب فرو میرود که برای خواندن کتابهای جدید زمینها و مابقی داراییهایش را نیز میفروشد و غرق داستانهای شوالیه و جادویی میشود. سروانتس، نویسنده کتاب مینویسد که، آلونسو به دلیل کتابخواندن زیاد مغزش را از دست میدهد و آنقدر در شوالیهها فرو میرود که دیگر خود را قهرمان یکی از همان داستانها میداند و دچار توهم میشود. زرهای زنگ زده میپوشد، اسبی لنگ را سوار میشود و راهی میشود که دنیا را از بدی پاک کند به امید اینکه موفق شود و درجهی شوالیه را کسب کند.
به گفتهی پژوهشگران، دن کیشوت کتابی است که به انسان میآموزد بدون توجه به نگاهها و قضاوتهای دیگران باید آنطور زندگی کند که میداند درست، خالص و با اشتیاق آن را دوست دارد.
دن کیشوت داستان قهرمان و پهلوانی خیالی است که با دشمن فرضی دست و پا میزند و شکست ناپذیر است.
این کتاب جز معدود کتابهایی است که حصارهای جغرافیایی در آن وجود ندارند و متعلق به همهی قوم و ملتی در جهان نیست. میلیونها نسخه از آن به فروش رسیده و بارها و بارها تجدید چاپ شده است.
میگل سروانتس ساآودرا ویسندهي قرن هفدهم و خالق شاهکار دن کیشوت است. او متولد سال ۱۵۴۷ در اسپانیا بوده و دستی در نویسندگی، شاعری، نقاشی و رمان نویسی داشته است. پدر وی پزشک بود اما وی تحصیلات دانشگاهی نداشته است. وی در سال ۱۵۶۹ برای جنک به ایتالیا رفت و در همانجا به مطالعه برخی از آثار ادبی ایتالیا پرداخت و تحت تاثیر ادبیات و هنر ایتالیا قرار گرفت. وی در سن ۶۸ سالگی در حالی که فقط ۶ دندان داشت از دنیا رفت.
سروانتس کتاب معروف دن کیشوت را در دو زمان نوشت. دن کیشوت جلد اول زمانی نوشته شد که نویسنده در زندان بود و در سال ۱۶۰۵ منتشر شد. بخش دوم آن نیز ده سال بعد یعنی در سال ۱۶۱۵ منتشر شد.
با نویسندهای سر و کار داریم که سنگ بنای روشنفکری غرب بر اساس کتابهای او نوشته شده است. به نوعی میتوان گفت که در اروپا کسی نیست که دم از روشنفکری مدرن بزند و کتابهای سروانتس در خانه و کتابخانهاش نباشد. سرامد همهی آنها نیز «دن کیشوت». مجلهی لایف در سال 1997، انتشار کتاب دن کیشوت را یکی از صد رویداد مهم هزاره نامید. بدون شک، تأثیر مستقیم سروانتس بر تاریخ ادبیات، بی همتا است، اما تأثیر غیرمستقیم او بر تفکر بشر فراتر از درک ما جلوه میکند. به نوعی میتوان گفت که سروانتس با نوشتن دو کیشوت به نویسندگان نسلهای بعد آموخت که چگونه بنویسند و فکر کنند و حتی در کتابهایشان بحث کنند. «سروانتس» از غوطهوری در جهانی پر از تغییر بهره گرفت تا به نوعی از داستان نویسی دست یابد که میتوانست او را از این سرگردانی نجات دهد و از همین طریق، به نویسندگان دیگر نیز کمک کرد تا جهانبینی خود را خلق کنند. نویسندگانی چون گوستاو فلوبر (مادام بواری) و داستایوفسکی (ابله) هرگر تاثیری که از این کتاب گرفتهاند و علاقهی خود را به آن پنهان نکردهاند.
این کتاب معروف را که اگر بخواهیپ در وصفش بنویسیم، باید صفحههای زیادی را قلم بزنیم، مترجمان بسیاری در سراسر دنیا به تمای زبانها ترجمه کردهاند. این کتاب بارها و بارها در ایران ترجمه و تجدید چاپ شده است. مترجمانی چون عزت بصیری نشر دبیر، شهلا انتظاریان نشر قدیانی، ذبیح الله منصوریان از انتشارات وستا و ... . شما میتوانید این کتاب ارزشمند را از طریق همین صفحه و یا اپلیکیشن فیدیبو با ترجمهي روان کیومرث پارسای از انتشارات روزنگار دانلود کنید.
جواب این سوال را اول مقاله دادیم؛ همه باید این کتاب را بخوانند. کتاب دن کیشوت دو جلدی در ظاهر، طولانی به نظر میرسد، اما با وجود تعداد صفحات زیادش، هیچ وقت خسته کننده نمیشود. فصلهای آن عموما کوتاه هستند و هر یک از ماجراجوییهای «دن کیشوت»، مانند داستانی کوتاه روایت شدهاند. به همین دلیل، هر وقت برای ادامهی کتاب به سراغ آن بروید، نیازی نیست فصلهای پیشین را مرور کنید.
همان طور که گفتم متوجه شدیم که مرد جوان دچار جنون شده و احتمالا مردی به نام فرناندو درحق او ستمها و خیانتهایی روا داشته. گاهی مرد جوان به منظور گرفتن آذوقه نزد ما میآمد. ولی اغلب این کار را نه با طیب خاطر و آرامش، بلکه با توسل به زور و خشونت انجام میداد. تنها در مواردی که عقل بر احساسش غلبه داشت، موّدبانه طلب غذا و بعد سپاسگزاری میکرد و اشک میریخت...
چوپان پس از اندکی مکث. افزود:
آقایان واقعیت این است که من و چهار نفر از همکارانم تصمیم گرفتهایم به جستجوی مرد جوان برویم و تا زمانی که او را نیافته ایم، دست از تلاش برنداریم. میخواهیم او را به شهر آلمودووار ببریم که در هشت فرسنگی اینجا قرار دارد تا اگر بیماریاش قابل علاج باشد اورا علاج کنند. شاید به این ترتیب بتوانیم هویت واقعی او را کشف کنیم. اگر خویشاوندانی داشته باشد. میتوانیم آنها را از ماجرا آگاه سازیم.
بنابراین به جرأت به شما آقایان میگویم آنچه در این مکان دیدهاید، همگی متعلق به همان مردی است که نیمه شب عریان از برابرتان گریخت.
دون کیخوته که مرد را درحال دویدن دیده است، از شنیدن این ماجرا دچار شگفتی شد. همین امر احساس کنجکاوی او را به منظور اطلاع از نام و نشان مرد جوان بیشتر برانگیخت. بنابراین به دنبال تصمیم پیشین, بر آن شد همه جا را مورد جستجو قرار دهد و هیچ غار و پناهگاهی را نادیده نگذارد تا مرد را پیدا کند. سرنوشت چنان مقدر کرده بود که راه بهتری انتخاب شود. در همان لحظات. ناگهان در کناریکی از پرتگاهها، مرد جوان ظاهر شد. به آرامی پیش میآمد و سخنانی زیرلب میگفت. چنان آرام حرف می زد که شاید از فاصله بسیار نزدیک نیز عباراتی که به کار میبرد، مفهوم نبود. همان پوشش پیشین را بر تن داشت. اندکی نزدیکتر آمد و دون کیخوته مشاهده کرد که مرد جوان شنلی مندرس و پاره روی دوش انداخته که ازپوست دباغی شده گوزن و معطر به مشک است. از همان نشانه متوجه شد که صاحب شنل نمی تواند از دودمانی پست یا حتی معمولی باشد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 671.۰۰ بایت |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | سروانتس |
مترجم | کیومرث پارسای |
ناشر |